قربانت گردم سلام.
میدانم که گهگاهی بر این کلبه کوچک ما سر میزنی، پس این نوشته را با تمام وجود مینویسم برای تو.
امروز با تمام خوبی ها و بدی هایش گذشت، اگرچه تمام برنامه ها بهم ریخت و قلم مارا همیاری نکرد. این اولین پست است که با تمام قلبم مینویسم تا خدارا سپاس بگویم که تو را دارم. درست است که زودتر از انتظار تبریک میگویم، اما باید شرمگین باشم چون نشد که بشود.
در رسم ماست هرکاری کنیم دختر بخندد، پس هرروز بخند تا جانی دوباره بگیرم.دوست ندارم هیچگاه از من دور شوی، میخواهم همیشه صدای دلنشینت را موقع برادر گفتن بشنوم و بر جهان فخر بفروشم. دوست دارم زودتر خوب شوی و تولد های نگرفته را برایت بگیرم.
به قول شاعر پیر
گر شاخهها دارد تری ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری ای جان تو چیزی دیگری