این روزها زیاد کلمه رواداری را میشنوم. خصوصاً در جمعهای متضاد که از نظر عقیده و ظاهر شبیه هم نیستند اما تمایل دارند یا مجبورند برای مدتی کنار هم باشند. یکی از این جمعها خانواده است. اولین نهاد اجتماعی که در جامعه شکل میگیرد. کودک در آن رشد کرده و به مرحله نوجوانی میرسد. تا قبل از این مرحله مامان و بابا، ملکه و پادشاه سرزمین دل کودکاند. حسابی به آنها افتخار میکند. یک روزی کودکی به اتمام میرسد و این خوشگل دل مامان و بابا به یک موجود جدیدی تبدیل میشود که برای خودش هم ناشناخته است، چه برسد به پدر و مادرش. افکار، سلیقه و عقایدش متفاوت میشود از آنچه چند ماه پیش داشت. انگاری یک موجود «نو» است، بله او یک نوجوان شده است در حال تجربه فکر، طعم و مزههای جدید کنار دوستان و افکاری جدید. جرأت و جسارتی پیدا کرده تا نسبت به عقاید و افکار خانوادهاش موضع بگیرد. موضع مخالفی که غالباً موجب ناراحتی پدر و مادر و اطرافیانش میشود.
گاهی مثل یک وصله ناجور در جمع فامیل نمایان میشود. هر کس درباره او نظری میدهد، برچسبی میزند و سری از روی تأسف برای این نوجوان از دست رفته تکان میدهند. نوجوان ما که دوست دارد دیوار اتاقش را رنگ سیاه بزند و شیشه پنجرهها را بپوشاند تا هیچ نوری به داخل اتاق نفوذ نکند. با طلوع آفتاب میخوابد و عصر بیدار میشود. انیمه مورد علاقهاش را پلی میکند و در جهان فانتزی آنها غرق شده و همراهشان به ماجراجویی میپردازد. بعد از آن سراغ کامپیوتر یا کنسول بازیش رفته و در جهان بزرگ بازیها نقش آفرینی میکند، حالا فانتزی و عمل را ترکیب میکند. والدین نگران او از دور شاهد تغییر رفتار و عقیدهاش هستند. گاهی به او تشر میزنند که این چه زندگی است! اگر خانواده مذهبی باشد با کاهلی در نماز و سست شدن در رعایت حجاب، مورد عتاب والدین قرار میگیرد و این آغاز درگیری و تنش در خانواده آرام دوران کودکی خواهد بود. گاهی هم در یک خانواده سنتی با مخالفت با یک رفتار ریشهدار در خانواده و عمل کردن بهصورت خلاف آن، متهم میشود که بدعتی را در خانواده پایهگذاری کرده است و مستحق طرد و مجازاتهای مختلف است. هر واکنش تندی در مقابل رفتارهای نوجوانمان عواقب سختی برای او و حتی والدین دارد. اما موضوع حائز اهمیت این است که دوران نوجوانی گذراست. این چند سال را اگر با حمایت و مراقبت دورادور والدینش بگذراند، دوباره به آغوش خانواده بازمیگردد. پدر و مادرش دوباره برای او ارج و قرب پیدا میکنند.
حالا والدین با این طوفانهای لحظهای نوجوانی چگونه برخورد کنند؟
والدین در دوره نوجوانی به قول امام صادق(ع) که فرمودند: در 7 سال سوم زندگی فرزندتان با او چون وزیرتان برخورد کنید، لازم است از نقش والدگری خارج شده و در نقش یک فرد عاقل و بالغ در کنارش باشند. نوجوان اطمینان پیدا کند که از این دو نفر عاقلتر در بین نزدیکانش وجود ندارد. در بیان احساس و هیجانهایش در حضور آنها راحت باشد. بداند والدینش او را مورد قضاوت قرار نمیدهند. میتواند براحتی از آنچه در بین دوستان، جامعه و سیاست میگذرد، صحبت کند. میتواند نظری خلاف دیدگاه آنها را بیان کند، با داد و بیداد مواجه نشود. در این روزها که با داشتن انواع شبکههای اجتماعی با نظرات متنوعی درباره دین، سیاست و فرهنگ مواجه است، باید آنها را ببیند و بشنود و از فیلتر خانواده و والدین عبور دهد و به یک نگاه جدید منحصر به خودش برسد. والدین نیز از این مواجه او نترسند و در کنارش باشند. شاه کلید رابطه با نوجوان در این روزگار رواداری است. با نوجوان خود در یک بستر امن روانی که ایجاد میکنید، مدارا کنید تا از این مرحله عبور کند.
با جستوجوی رواداری در یک دیکشنری آنلاین، با معانی متفاوتی روبهرو شدم: تسامح، تساهل، آسانگیری، روا داشتن، تحمل کردن دیگران از دیدگاه ابراز عقیده و رأی و همچنین بهره بردن از آزادیهای اجتماعی و امکانهای مادی. در رابطه با نوجوان رعایت تک تک این تعاریف لازم و کاربردی است. حتی متوجه شدم که در مهندسی عمران هم مبحث رواداری وجود دارد. در سازههای عمرانی و تأسیساتی به حداقل و حداکثر خم کردن تجهیزات ساختمانی یا به عبارتی به حدفاصله بین حداکثر و حداقل میگویند. در ساختمان خانواده هم ما به این دقت در روابط محتاجیم تا انعطافپذیری را در خانه حفظ کنیم. به عبارتی با هر بادی (اعتراض، اغتشاش، خبر) بنیان آن از هم نپاشد. اگر نوجوان عقیدهای خلاف عقیده والدینش دارد، در ابتدا آن را بشنویم، علم مخالفت و ارتداد مقابل او بلند نکنیم. راه درازی در پیش داریم اما لازم است بدانیم با این عقیده خلاف، نوجوان عاقبت به شر نمیشود. ایجاد بستر گفتوگو در خانواده از مهمترین وظایف هر والدی است که حتی از برآوردن نیازهای اولیه در هرم مازلو هم به نظرم واجبتر است. والدین، فقط و فقط در این دوران باید به فکر ساخت رابطه صمیمی با نوجوانشان باشند.