تا به حال شده که موقع صحبت کردن با دیگران احساس کنی که طرف مقابلت به تنها چیزی که گوش نمیده حرفهای تویه و اصلا انگار صدای تو رو نمیشنوه؟ همه ما شده یکبار این حس رو تجربه کردیم و در اون لحظه شاید احساس سرخوردگی و یا حتی عصبانیت هم داشتیم. طرف مقابل متوجه حرف های ما نشده چون جوابی که داده به هیچ وجه متناسب و در راستای صحبت های ما نبوده و حداقل پیامی که به ما منتقل میکنه این هست که این مکالمه تا اینجا خوب پیش نرفته!
اما چرا این اتفاق میوفته؟ دلیل مشکل خارج از این دو حالت نیست که یا گوینده به درستی نتونسته منظورش رو بیان کنه و یا اینکه شنونده به قدر کفایت توجه به خرج نداده و اصولا شنونده خوبی نبوده! بسته به اینکه ما در کدوم طرف این مکالمه قرار داشته باشیم ممکنه وزن یکی از طرفین رو بیشتر در نظر بگیرم و حق رو به خودمون بدیم. اما یک نکته بسیار مهم در این جریان وجود داره که خیلی بهش توجه نمیشه و اون تعریف "شنونده خوب" و در نظر گرفتن "نوع شنیدن" شنونده است.
اگر گوش دادن کار راحتی بود و همه انسانها قدرت گوش دادن مساوی داشتند، کار سخنران ها تا این حد سخت نبود. اما حقیقت اینه که همه ما آدم ها شبیه به هم گوش نمیدیم و بخشی از این مشکل در همین حقیقت نهفته است؛ ارسطو 325 سال قبل از میلاد مسیح متوجه شد که شنوندگان سخنرانیهاش رو میتونه به دو دسته مختلف تقسیم کنه. اونهایی که از حرفهاش برای تصمیم گیری های آینده خودشون استفاده می کنند و کسانی که فقط گوش میدند تا مهارت گوینده رو محک بزنند! البته مخاطب های سخنرانی های ارسطو فقط مردان مرفه و سرمایه داران جامعه بودند. در حالیکه مخاطب های ما میتونند از هر قشری و با پس زمینه های فکری بسیار متنوع باشند. بنابراین به دسته بندی جزئی تری در این زمینه نیاز داریم.
در یک مقاله در ژورنال بین المللی Listening (گوش دادن)، گفته شده که ما انسانها رو میشه از نظر نوع گوش دادن به چهار دسته تقسیم کرد:
شنونده شخص محور
شنونده فعالیت محور
شنونده زمان محور
شنونده محتوا محور
در نظر بگیرید که در یک اتاق هر چهار نفر این افراد حضور دارند و نفر پنجم یک پزشکه که به تازگی از مناطق زلزله زده برگشته و در حال صحبت کردن با اونهاست. پزشک قصد داره که با صحبتهاش این چهار مخاطب رو متوجه اهمیت وجود امکانات بیشتر در اون مناطق کنه و در صورت امکان حمایت اونها رو برای کمک جلب کنه. هر چهار مخاطب صدای پزشک رو به وضوح میشنوند و هیچ عامل خارجی مانع از شنیدن صدای گوینده نمیشه. اما هر کدوم از اون چهار شنونده دقیقا به چی گوش میدند؟
مخاطب شماره 1 (شنونده شخص محور): تمرکز اصلی این شخص روی خود گویندست و نه حرفی که میزنه. سوال هایی که در ذهن این شنونده وجود داره و منتظره تا براشون جوابی لا به لای حرف های پزشک پیدا کنه ممکنه این چیزها باشه "این پزشک چند سالشه؟ چه تخصصی داره؟ چرا تو اون مناطق بوده؟ احساس موفقیت میکنه یا نه؟ ازدواج کرده؟..." . مسلما تنها چیزی که این نوع شنونده متوجه اون نمیشه پیامی هست که گوینده تلاش میکنه تا منتقل بشه.
اگر خودتونو همچین شنونده ای میدونید یادتون باشه که پیام گوینده به اندازه خودش مهمه!
مخاطب شماره 2 (شنونده فعالیت محور): این شخص مدام در حال جستجو برای فهمیدن این هست که گوینده دقیقا ازش میخواد که چیکار کنه. و نهایتا پیام "این کارو انجام بده" مهمترین دریافت شنونده خواهد بود، بدون اینکه توجه زیادی به دلایل و جزئیاتش کنه.
مخاطب شماره 3 ( شنونده زمان محور): این نوع شنونده ها اونهایی هستند که مدام به ساعتشون نگاه میکنند و بی صبرانه پاهاشونو تکون میدن، به گوشیشون نگاه میکنند و به هر روشی به گوینده نشون میدن که صحبتش رو کوتاه کنه. این شخص نه به شخص گوینده علاقه ای داره و نه کمترین توجهی به پیام اون داره و اغلب از نشون دادن رفتاری غیر محترمانه برای کوتاه کردن حرف مخاطب ابایی نداره. البته باید در نظر داشته باشیم گاهی افراد علی رغم اهمیت زیادی که برای پیام مکالمه و گوینده قائلند، واقعا از نظر زمان تحت فشار هستند و این مسئله ای کاملا متفاوت با موضوع مورد بحث ماست.
این نوع شنونده ها کمترین دریافت رو از گوینده دارند و اگز در جایگاه یادگیرنده قرار داشنته باشند (مثلا در یک سمینار آموزشی یا در یک کلاس) کمترین میزان یادگیری رو خواهند داشت.
مخاطب شماره 4 (شنونده محتوا محور): این شخص شاید بهترین نوع شنونده است و به خوبی پیام مورد نظر پزشک رو دریافت میکنه و اونو بررسی و تحلیل میکنه. "این حرف تا چه حد دقیقه و چه معنایی داره؟ چطور و کجا میشه به این هدف رسید؟ ..." این نوع شنونده ها تمرکز و علاقه اصلیشون پیام و محتوای حرفهایی است که میشنوند و به طور دقیق اطلاعات دریافتی از گوینده رو تحلیل و بررسی میکنند و در صورتی که بخش هایی از این اطلاعات به نظرشون دقیق و همخوان نباشه علاقه شون به گوش دادن به ادامه مطلب کمتر میشه.
این مثال خیلی ساده به ما نشون میده که گوش دادن علی رغم اینکه به ظاهر کار سختی نیست، پیچیدگی های زیادی داره. یک پیام ثابت که به گروهی از افراد فرستاده میشه به یک شکل توسط همه اونها دریافت نمیشه و چیزی که در ذهن اون افراد میگذره تاثیر مستقیم روی پیامی که دریافت میکنند داره. اگر چه همه اون افراد صدای مشترکی رو میشنوند اما همه اونها به چیز مشابهی گوش نمیدند و هرکدوم در پس زمینه فکر خودش در حال انجام پروسه پیچیده ایه که باعث میشه چیزی رو که میشنوه به نوع کاملا متفاوت از فرد کنار دستیش دریافت کنه.
شما چطور؟ خودتونو جز کدوم یکی از این نوع شنونده ها میدونید؟
بخشهایی از اطلاعات این مقاله از کتاب زیر نوشته جیسون رنچ و همکارانش استخراج شده است:
Stand Up, Speak Out: The Practice and Ethics of Public Speaking