رد شدن مفهوم قشنگیه، چون ناگزیر ترینه فراری نداری ازش، مثل یه بچه گربه از گردن آویزونشی.
گاهی اوقات وقتی غرق شدی، رد میشی گ، گاهی هم چون شنا کردی!
یعنی هر لحظه، هر تصمیم، هر تردید، هر قدم، هر ایستادن، هر خواستن، هر پس زدن -هر دو سر هر متضاد- یک رد شدنه.
فعلی که مخالف نداره!
بهش فکر کنی یکم خنده دار میشه، این اسارتی که تو بند یک فعل داریم اونم تازه بدون ایهام.
یه شعر مهمونتون کنم کامتون تلخ شه:D
افسانه مرد، مردن ماهی شروع شد
آهی کشید، ماند، راهی شروع شد
عاشق نبود، خسته شد از عاشقی و رفت-
با کرم شامتاب، سیاهی شروع شد
یک انتخاب کشور شاهی به باد داد
لبخند زد زنی و تباهی شروع شد
ماهی عاشق از وطنش سمت تنگ رفت
دریا سکوت کرد، فکاهی شروع شد
از پشت شیشه کرد نگاهی به پشت سر
آن لحظه ی عجیب، دوراهی شروع شد
او کار خود به عقل و دلش واگذار کرد
او باخت، جنگ نامتناهی شروع شد
در طاقچه روی تنگ غباری نشسته است
افسانه مرد، مردن ماهی شروع شد
#بزم
پ.ن.
شعر زن ستیزانه نیست بخدا😅 مفهوم چیز دیگریست
روز زن مبارک همه بانوان دوست داشتنی سرزمین زمین