ایوان سوم/ تابستان 98/ نقد ادبی/ تاریخ مکاتب/ پریا کمانی ورودی 95 مهندسی و علم مواد دانشگاه صنعتی شریف
تاریخچه
سمبولیسم (نماد پردازی/نماد گرایی) هنر کاربرد نماد برای هر چیزی است که بتوان تصورش را کرد. شاید گفتن این مطلب که چنین نهضتی در سدۀ نوزدهم و در زمانی پدید آمد که گروهی از شعرای فرانسوی مایل بودهاند افکار و عواطف را با اشارات و رمز و رازی نامستقیم نشان دهند، از صحت چندانی برخوردار نباشد. زیرا که بشر از بدو تاریخ، همواره از نمادهای گوناگون برای ابراز درونیترین اندیشههای خود سود جستهاست.
به هر حال، استفاده از واژۀ «سمبولیسم» به عنوان نهضت هنری، از سدۀ نوزدهم شروع شد. این امر زمانی رویداد که گروهی از شعرای فرانسوی علیه ناتورالیسم و رئالیسم قیام کردند و مصمم شدند تا برای هر چیز معنای نمادین قائل شوند. در واقع نمادگرایی یا سمبولیسم عكسالعملی بود دربرابر ناتورالیسم و رئالیسم كه درآثار ادبی آنها، مسائل اخلاقی رعایت نمیشد و معتقد بودند كه تمام واقعیتها باید بدون سانسور و بیپرده بیان شود.
بنیانگذار مکتب سمبولیسم را «شارل بودلر» عنوان کردهاند؛ اما بیانیۀ سمبولیست را «ژان مورئاس» در 1886 انتشار داد و چنین اظهار داشت که دورۀ رمانتیسیسم سپری شده و ناتورالیسم در رمان نیز به پایان راه خود رسیدهاست و انتظار میرود که شکل هنری تازهای سر بر آورد که هم ضروری است هم ناگزیر. در این مقاله، از بودلر به عنوان پیشتاز راستین و از مالارمه به عنوان کسی ستایش کرد که شعر را از اسرار آمیزی وصفناپذیری برخوردار کردهبود. مورئاس معتقد بود که سمبولیسم وجود دارد و او فقط حقیقت را به اطلاع همگان میرساند. در عین حال، مکتب سمبولیست را بنیان گذاشت. همین امر نوعی شبهه ایجاد کرده است که حتی برخی از پژوهشگران «سمبولیسم» را مترادف «مکتب سمبولیست» میدانند و در نتیجه به شاعران بسیار کم اهمیتِ عضو این مکتب بسیار ارج می نهند و بودلر، ورلن، رمبو و مالارمه را فقط پیشاهنگ جنبش سمبولیست میدانند. اما پژوهشگران دیگر معتقدند که اصطلاح ادبی مفید و مناسبی مثل «سمبولیست» را نباید به شاعران کم اهمیت اطلاق کرد و در نتیجه، آن چهار شاعر بزرگ را در نوعی برزخ قرار دادند.
تعریف
استفان مالارمه پیشوای سمبولیسم، در 1891 سمبولیسم را چنین تعریف کرده است: هنر یاد کردن از چیزی به صورت تدریجی برای آن که وصف حالی برملا شود. یا برعکس، هنر انتخاب چیزی که وصف حالی را از آن بیرون کشند.
آنچه ما سمبل (نماد/رمز) مینامیم عبارت از اصطلاح، نام یا حتی تصویری است که احتمال دارد نمایندۀ چیز نامأنوسی در زندگی روزانه باشد و با این حال، علاوه بر معنای آشکار و معمول خود، معنای تلویحی به خصوصی نیز داشتهباشد. بنابراین، واژه یا شکل وقتی سمبلیک تلقی میشود که بر چیزی بیش از معنای آشکار و مستقیم خود دلالت کند. در واقع «سمبل»، عبارت از چیزی است که نمایندۀ چیز دیگری باشد. اما این نماینده بودن به علت شباهت دقیق میان دو چیز نیست، بلکه از طریق اشاره مبهم یا از طریق رابطهای اتفاقی یا قراردادی است.
به طور کلی می توان سمبولیسم را هنر بیان افکار و عواطف از طریق اشاره به چگونگی آنها و استفاده از نمادهای بیتوضیح برای ایجاد عواطف و افکار در ذهن خواننده دانست، اما این جنبۀ سمبولیسم را میتوان جنبۀ انسانی آن خواند. جنبۀ دیگر سمبولیسم فرارونده نام دارد که در آن تصاویر عینی به مثابه نمادهایی به کار گرفته میشود که نمایندۀ اندیشهها و احساسهایی محدود به ذات شاعر نیست، بلکه نمادهای جهانی گسترده و عام و آرمانی است که جهان موجود تنها نمایش ناقصی از آن است.
هر چند هدف در سمبولیست فرارونده رسیدن به فراسوی واقعیت است، تردیدی نیست که آن هم مانند سمبولیست انسانی، واقعیت را به عنوان نقطۀ آغاز به کار میگیرد و به انگیزۀ همین هدفِ عبور از واقعیت به آرمان است که تصویرپردازی این نوع شعر سمبولیک اغلب گنگ یا آشفته مینماید.
پیروان مکتب نمادگرایی معتقد بودند که شاعر، پیامبری است که میتواند درون و ماورای دنیای واقعی را ببیند و وظیفه دارد که به وسیلۀ نمادهایی که به کار میبرد آن دنیای ماورایی یعنی واقعیت بزرگتر و جاودانه را نشان دهد و از آن جا که آن عوالم قابل توصیف نیست، شاعر میکوشد به کمک زبان نمادین (سمبولیک) خود، آن را به خواننده القا کند. در این شیوه، کلمهها بیان کننده احساس نیست، بلکه احساس را برمیانگیزاند یا آن را القا میکند. از نظر نمادگرایان تنها در این شیوه است که کلمه ارزش واقعی خود را به دست میآورد و به کمک شاعر از نیرویی جادویی برخوردار میشود. از این جهت است که زبان یا نمادهای هر شاعر، خاص خود او است و شاعر تنها از طریق نمادهایی که خود آفریده است، به نشان دادن تجربههای غیرملموس ذهن خود قادر است.
مختصری از مشخصات سمبولیسم
رویا اندیشی و تخیل: که در رمانتیسم بود و رئالیستها و ناتورالیستها با آن مخالف بودند. سمبولیستها تحت تأثیر فلسفۀ بدبینانۀ شوپنهاور بودند. جهان آنان جهانی فرورفته در مه و ظلمت و اندوه است؛ به نظر آنان جهان رازی است که با تخیل کشف میشود.
واقعیت دیگر: سمبولیستها با رئالیسم و پوزیتیویسم که دشمن رویا و تخیل هستند مخالفت میورزیدند. به نظر آنان شعر از آنجا شروع میشود که با واقعیت متعارف قطع رابطه میشود. ما در شعر با درون خود با اشیاء مواجه میشویم و آنها را درک میکنیم و لذا این اشیاء درونی هستند.
زبان مشکل: هرچند زبان برخی سمبولیستها مثل ورلن ساده و عامیانه بود اما در کل زبان سمبولیستها مشکل است؛ مثلا زبان مالارمه به ابهام معروف است. به نظر سمبولیستها زبان نباید منطقی باشد. زبان سمبولیسم مثل زبان خواب است.
ابهام: سمبولیستها سمبل را در شعر خود توضیح نمیدهند. در شعر سمبولیست ها، سمبلها سنتی و قراردادی نیستند، بلکه سمبلهای به خصوصی هستند که درک آنها دشوار است.
نماد: در آثار سمبولیستها حس رمز و راز کاملاً احساس میشود. آنان معتقدند که ورای ظاهر باید سمبلهای دنیای ایدهآل آنسو را درک کرد و از ظواهر دنیوی پا فراتر گذاشت تا بتوان به حقایق دنیای ماوراء رسید و باید به وسیلۀ نمادها مفاهیم غیرمادی را القا نمود.
زبان موسیقیایی: سمبولیستها به آهنگین بودن کلام اهمیت میدادند و میگفتند شاعر باید زمام افکار و احساسات خود را به دست موسیقی کلمات بسپارد.
شعر آزاد: در نتیجۀ تصرفات سمبولیستها در وزن و عروض، شعر آزاد به وجود آمد. نخستین کسی که در فرانسه شعر آزاد گفت رمبو بود اما پیش از او والت ویتمن در آمریکا شعر آزاد سروده بود.
سمبولیسم فرانسه در قرن بیستم
سمبولیسم با آندره ژید و پل والری (شاید مهمترین شاعر سمبولیست) در قرن بیستم هم ادامه یافت. والری اعتقاد داشت که غایت شعر فقط خود شعر است و لا غیر؛ شعر به مانند رقص و نثر مانند راه رفتن است. شعر والری پر از تشبیه و استعاره و سمبل است. در اینجا باید از مارسل پروست هم نام برد؛ هرچند او سمبولیست محض نیست اما شدیداً تحت تأثیر سمبولیسم بود.
سمبولیسم در کشورهای دیگر
نهضت سمبولیسم فرانسه بر شاعران انگلستان و آمریکا و کشورهای دیگر تأثیر گذاشت و اصولاً میتوان گفت که بخش اعظمی از ادبیات از جنگ جهانی اول به بعد تحتتأثیر سمبولیسم است.
انگلستان: ویلیام باتلر ییتز که در سال 1921 موفق به دریافت جایزۀ نوبل شد و تی. اس. الیوت شاعر و منتقد معروف. در مورد وی به نظر میرسد که جنبۀ مثبت سمبولیسم فرارونده، یعنی باور خوشبینانه به ایجاد جهانی آرمانی از طریق شعر، جاذبهای برایش نداشتهاست. او خود را از نظر ذهنی به بودلر نزدیک میدانست.
آمریکا: عزرا پاوند، دیلن توماس، ای. ای. کمینز، والاس استیونسن...
آلمان: ادبیات آلمانی نیز از سمبولیسم فرانسوی تأثیر پذیرفت و این تأثیر در آثار راینر ریلکه و استفان گئورگ دیده میشود.
روسیه: پیامدهای سمبولیسم به روسیه نیز رسید. معروفترین شاعر سمبولیست روسیه، الکساندر بلوک بود.
اسپانیا: به شاعران سمبولیست آنجا نسل 98 (سال 1898) میگویند. اونامونو (نویسندۀ درد جاودانگی) از پیروان مکتب سمبولیست بود.
در واقع، شاید بتوان گفت که تأثیرات سمبولیسم هنوز از بین نرفتهاست و دنیای شگرف واقعی و در عین حال بسیاری از آثار ادبی امروز، کوشش آنها برای آفرینش وضعیتی عاطفی به جای ارائه پیامی فکری و شکلهای غیرعرفی که این آثار اغلب به خود میگیرند، همه و همه در سالهای آینده شاید تا حد شایان ملاحظهای مدیون شعر سمبولیست اواخر سدۀ نوزدهم فرانسه دانسته شود. .
1. سمبولیست و سمبولیسم در ادبیات، مهران کندری
2. مکتب های ادبی جهان، دکتر سیروس شمیسا
3. www.daneshju.ir
4. www.khorasannews.com