ویرگول
ورودثبت نام
ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
ایوان؛ فصل‌نامۀ متن و داستان
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

محکومین در بند حاکمان

ایوان هشتم/ پاییز 99/ معرفی رمان/ علی ظفری فارغ‌التحصیل ارشد برق شریف ورودی 96

کیهان خانجانی زاده‌ی 2 خرداد سال 1352 در شهر رشت است. اولین کتاب او مجموعه داستانی با نام سپیدرود زیر سی‌و‌سه پل است که در سال 1383 به چاپ رسید و در ششمین دوره جایزه ادبی مهرگان عنوان «تقدیر شده بهترین مجموعه سال» را از آن خود کرد. علاوه بر آن نامزد بهترین مجموعه داستان سال در پنجمین دوره جایزه بنیاد گلشیری شد.

کیهان خانجانی
کیهان خانجانی

کتاب بند محکومین یکی از درخشان‌ترین آثار کیهان خانجانی است که توانست جوایز زیادی را برای این نویسنده به ارمغان بیاورد. بند محکومین توانست عنوان بهترین رمان ایرانی سال را در هفتمین جشنواره مجله‌ی تجربه در سال ۱۳۹۷ و بهترین رمان سال ۱۳۹۶ را به انتخاب جایزه‌ی احمد محمود به خود اختصاص دهد. این نوشته مروری است بر این اثر کیهان خانجانی؛ رمانی که بعد از ۷ بار چاپ حتی قرار بود توقیف شود!

رمان بند محکومین یک قصه‌ی اصلی و تک‌خطی دارد که در همان اولین جمله‌ی داستان به شکلی غافلگیرانه به خواننده عرضه می‌شود:

«هزار و یک حکایت دارد زندان لاکانِ رشت. هزارتا را باور کنند این یکی را نمی‌کنند: یک شب درِ بند محکومینِ مرد باز شد، یک دختر را انداختند درونش.»

در ادامه‌ی رمان، خانجانی ۱۵ شخصیت را وارد ماجرا می‌کند و سرگذشت هر یک را در هنگام مواجه‌شان با راوی اصلی داستان شرح می‌دهد. شرح سرگذشت تمامی این ۱۵ شخصیت، با داستان عاشقی‌شان شروع می‌شود. گویی که مهمترین نکته در طول زندگی هر انسانی همین دوره‌ای است که دل به دیگری می‌بندد و از آنجاست که ادامه‌ی سرنوشتش تعیین می‌شود. پس از آن بیان می‌کند که هر یک از شخصیت‌های درگیر در داستان چرا به بند محکومین منتقل شده‌اند و رفتارهای خاص و بعضا عجیب‌شان از چه سرچشمه می‌گیرد.

هرچند که شروع داستان ممکن است برای بسیاری چندان جذاب به نظر نرسد و حتی ایده‌ای دم‌دستی بنماید، اما نکته‌ی جالب‌تر شیوه‌ی روایت داستان و زبان روای آن است. لذت خواندن سرگذشت شخصیت‌ها به زبان یکی از همان محکومین زندان آنقدر شیرین می‌شود که خط اصلی داستان را به حاشیه می‌راند؛ از جایی به بعد بیش از آنکه کنجکاو باشیم تا پایان این داستان یک‌خطی را بفهمیم، مشتاقیم تا گوش بسپاریم به راوی داستان، تا برایمان از عشق‌ها، خلاف‌ها و چگونگی محکوم شدن زندانیان به بند محکومین زندان لاکان بگوید. بگوید که چگونه عمووزیر مواد مخدر مورد نیازش را از حل کردن لباس پشمی که دخترانش در روزهای ملاقات برایش می‌آورند در آب جوش به دست می‌آورد، یا از رفیق‌مهندس بگوید که همیشه‌ی خدا رادیویی همراهش است، یا از سیاسیاسیا که اصلا چرا لقبش سه بار سیا است؟!

رمان بند محکومین یک راویِ منحصر به فرد و بسیار شیرین و دوست‌داشتنی دارد. از همان‌هایی که حاضری از سر شب تا صبح بنشینی کنارشان تا برایت حتی سرگذشت کسانی را تعریف کند که تو از قبل مو به مو می‌دانی ولی حاضری باز هم از زبان این راویِ دوست‌داشتنی برای بار چندم بشنوی.

اسمش ایمیلیانو زاپاتاست! جرمش مواد مخدر است. زاپاتا برای امرار معاش و تأمین نیازش به سیگار و مواد در زندان، قصه‌ی زندانیان را برای سایرین روایت می‌کند که الحق در این کار نیز خبره است و هر شنونده‌ای را سر ذوق می‌آورد. خانجانی به خوبی این شخصیت را خلق کرده و حتی بین خواننده و زاپاتا احساس همدلی به وجود می‌آورد.

«هم‌اتاقی‌ها حال کردند حکایت یکایک‌شان را بگویم. امان دادند بی‌ترس همه‌چیز را با صدای خودشان تعریف بکنم. می‌گفتم و خنده می‌زدند و سیگار پرت می‌کردند برایم. شدم مثل مرشدهایی که نقل می‌گویند و پول خُرد می‌گیرند. همه، نشئه، سر تخت‌ها، چای کنارشان، سیگار دست‌شان، رو به من فتوا می‌دادند که حالا برو در پوست فلانی و من حکایت فلانی را تعریف می‌کردم. چه‌جور آدمی است، عشقش کیست، بیرون زندان چه‌کارها کرده، درون زندان چه‌کارها می‌کند. همیشه گفته‌ام کارم عیب‌وعار نیست، حتی هنر است. هرکس هنری دارد برای گذران شبان زندان، این هم تنها هنری که از جغلگی برایم مانده؛ تعریف کردن حکایت آن و این.»

سرانجامِ مواجهه‌ی زندانیان با دختری که وارد بند شده نیز پایان درخشانی برای رمان به شمار می‌رود. به خصوص اگر بند محکومین را به مثابه‌ی جامعه‌ی خودمان در نظر بگیریم. جامعه‌ای که در آن مردسالاری جریان دارد و حاکمان بند نیز با راهی کردن یک دختر به درون بند، منتظرند تا محکومین مطابق انتظارشان عمل کرده و سر او آشوب به پا شود. اما نقطه‌ی امیدبخش همین‌جاست. محکومین به جای آنکه زیر بار سناریوی تدارک دیده‌ شده برایشان بروند؛ به خود می‌آیند و نه تنها برخلاف انتظار حاکمین بند عمل می‌کنند بلکه علیه حاکمان نیز به پا می‌خیزند.

خانجانی این رمان را طی سال‌های ۸۸ تا ۹۵ نوشته است و به معنای واقعی یک رمان نوشته با شخصیت‌هایی که به شکل مناسبی پرداخته شده‌اند. در یک کلام، بند محکومین رمانی است برای کسانی که می‌خواهند فضایی جدید (زندان) را در رمان‌های فارسی تجربه کنند؛ آن هم به روایت یک راوی بسیار هنرمند به اسم زاپاتا.

کیهان خانجانیبند محکومینزاپاتارمانمعرفی رمان
صاحب امتیاز: کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید