اضمحلال
اضمحلال
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

او مرا به سیاهی کشاند

از کِی ؟ یادم نیست . کمی قبل از او بود که پینترست را داشتم . آلبوم‌های زیادی درست کرده بودم از هر چیزی ... سفر ، لباس ، کفش ، کوه و سنگ ، موج سواری ، عکاسی .... توی هر کدومش همه جور عکسی بود از رویاهای تک نفره و دو نفره . رویاهای زنانه و مردانه ، رویاهای مشترک .

امروز داشتم مجموعه دستکش‌ها را جمع آوری می کردم بعد متوجه شدم با تمام علاقه‌ای که به زیبای‌های مد مردانه دارم ، فقط دارم دستکش‌های زنانه انتخاب میکنم و روی دستکش‌های مردانه مکث میکنم ، نگاه تمجیدانه ای میکنم از زیبایی طراحی و دوخت دستکش ها و لذت میبرم و رد میشم .

من خیلی وقت هست دارم رد میشم از چیزهای مردانه زیبایی که میبینم .متوجه شدم دیگه توی آلبوم‌هام از هیچ چیز مردانه و یا دو نفره‌ای خبری نیست . متوجه شدم ترسیده شدم و محدود شدم ، حتی توی خصوصی ترین لحظه های زندگیم .

این چیزها گفتم که بهتون بگم مواظب ورود آدم‌ها به زندگی‌هاتون باشید، هر کسی به زندگی آروم و قشنگتون راه ندید . چون یه آدم اشتباه باعث میشه تمام زیبایی های روح شما از بین بره. مواظب آدمی که میاد توی زندگیتون باشید چون رویاهای شما ، آرزوهاتون ، هدف‌هاتون ، برنامه‌هاتون و... کاملا تحت تاثیر اون آدم قرار میگیره و بعدها میبینید که خیلی از افکار شما دیگه درخشان نیست . متوجه میشید که برای هیچ کدوم از برنامه های زندگیتون دیگه تلاش نمی کنید .

برای من که اینطور بود . از من جز سکوت و سیاهی و ترس و گوشه گیری چیزی باقی نمانده .

من اینها نبودم . او مرا به سیاهی کشاند.

اضمحلال به معنای از هم پاشیدن . نیست شدن و نابود شدن . رفتن . ناپدید شدن . برافتادن . برافتادگی . فنا و نیستی ... همچو زندگیم که به سان نیست و نابودی و رفتن و نماندن است .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید