بهترین روش یادگیری!
بهترین شیوه ترک سیگار!
بهترین راههای کاهش اضطراب!
بهترین کتاب دنیا!
بهترین... بهترین...
سراغ چند تا از این بهترینها رفتهاید؟ روی چه تعدای از آنها کلیک کردهاید؟
آنها را امتحان هم کردید؟ نتیجه هم گرفتید؟
اصلاً چیزی به اسم بهترینها داریم؟ یا فقط کلیشههایی بیش نیست؟!
حتی تو یک خانواده هم بچهها را با یک روش نمیتوان تربیت کرد. و راه درگیری و فهم مسائل برای افراد با هم فرق دارد...
این جملهای بود که بارها با مادرم در مورد برادرم به کار میبردم... مادرم معتقد بود که بعضی بچهها، خیلی از موضوعات را درک میکنند. در نهایت اینکه خودشان باید دیگران را ببینند و کار درست را انجام دهند...
من هیچوقت نتوانستم او را متقاعد کنم که آدمها با هم متفاوت هستند... اگر روشی نتیجه نداد، پس تو باید شیوه خود را تغییر دهی...
یا مثلاً چند روز پیش وقتی داشتم به آن موجود پولدوست و دوستداشتنی (که قبلاً ازش حرف زدم)، یک تمرین ساده فیزیک یاد میدادم... گفتم: خب انگار حلش کردی، برام توضیح بده؟
گفت: «نه معلم صدام کرد، رفتم پای تخته. بلد نبودم، خودش توضیح داد و نوشتم. بعد گفتم فهمیدم، گفت نفهمیدی میدونم، برو بشین.»
فقط دو دقیقه بیشتر وقت گذاشتم که با یک مثال تصویری بهش توضیح بدهم.
گفت: «الان واقعاً فهمیدم...»
اصلاً چرا بقیه،
مثلاً خودم وقتی میخواهم کتاب انتخاب کنم، بعضی مواقع فقط به خاطر اینکه چیزی از کتابها نشنیدم، به شک میافتم که ارزش خواندن دارند یا نه.
اینکه سرچ کنم وببینم توصیه بقیه در مورد بهترین کتابها چیه، تا بخوانم، خیلی عذابآور و گیج کننده است. چون نظرات با هم خیلی فرق دارند.
آدم نه با بهترین روش موجودی که تعریف میکنند، تربیت میشود... نه با بهترین مسیر درسخواندنی که بقیه میگویند، نمره عالی میگیرد (اصلا چرا باید بگیره؟!)... نه با بهترینهای دیگران راضی و خوشحال میشود...
در بحث بازاریابی محتوا، یک اصطلاحی هست به نام پرسونای مخاطب. همون مخاطب شناسی.
یک شکل فرضی از یک فرد یا گروهی از افراد هستند که مجموعهای از ویژگیها و ترجیحات دارند.
یعنی با توجه به نیازها و خواستههای مشتری (مثلاً سن، منطقه سکونت، علایق و...) محتواهایی از محصول یا خدمتی آماده و ارائه میشود. تا نیاز بسیاری از افراد را پوشش دهد.
یعنی در کسب و کار هم در نظر میگیرند که، آدمها با هم تفاوت دارند، بنابراین باید چند خوراک تهیه کرد.
اما ما در شخصیت، خواستههای اجتماعی، روش زندگی کردن، راضی و خشنود بودن خودمان هنوز دنبال بهترینها هستیم.
یا حتی دیگران تنها یک حق انتخاب برای ما قائل میشوند.
من فکر میکنم چیزی به اسم بهترین نداریم... برای رسیدن به یک خط پایان هم، روشها و مسیرهای کوتاه و بلند بسیاری موجود است.