برای هر قربانی سیاست و قدرت که نمیشناسمش اما صدای زنگ مرگ او به گوشم میرسد.
اگر تجربه آن را هم نداشتهاید، حتماً شنیدهاید که در محلههایی وقتی کسی فوت میکند، صدای اذان به گوش میرسد. (یعنی کسی اذان میگوید و بعد اسم فردی که فوت کرده، زمان و محل تشییع را اعلام میکند).
الان خب این روزها به واسطه اینترنت، تلگرام، واتساپ، گروهها و... اخبار در محله (که هیچ در دنیا هم) سریعتر پخش میشود اما همچنان در خیلی محلهها صدای اذان شنیده میشود.
من بسیار این صدا را شنیدم و در اکثر مواقع اصلاً نمیدانستم که چه کسی فوت کرده... اما حال و احوالم سریع بهم میریخت. مدتی در فکر بودم، ناراحت و غمگین...
صدای اذانی که بیموقع به صدا در میآمد... اذانی که به وقت اذان شنیده نمیشد. صدایی نگرانی کننده بود، نشانهای از حادثه و اتفاقی... تغییری روی داده بود... یک نفر رفته بود.
راستش برایم مهم نبود، چه کسی است؟! مهم این بود که یکی، دیگر نیست...
نکته وحشتناک و تأمل برانگیز اینجاست که خیلیها به صدای اذان توجه نمیکنند و منتظر هستند، اذان تمام شود و بفهمند که چه کسی مرده؟!
او را میشناسند یا نه؟!
غریبه است یا آشنا؟!
این نوا برای که به صدا در آمده؟!
دقیقاً مثل این روزها که هنوز صدای اذان تمام نشده، برخی دنبال آن هستند که، این صدا برای که بود؟! خودی بود یا غیرخودی؟!... تا این نوا تمام نشده، وقتش است که بنویسند و جوابی دهند!...
چه عجیب که هر کسی با کلمات، به این صداها و زنگها، معنایی متفاوت یا حق به جانب میدهد!
صدای اذان روزهاست که مدام از دور و نزدیک به گوش میرسد، انگار کسی دست گذاشته روی دکمه تکرار، اما تکراری نمیشود، عادی نخواهد شد.
از مطلب زنگها برای که به صدا در میآیند؟ (کتاب هیچ انسانی یک جزیره مجزا نیست اثر جان دان):
«هیچ انسانی یک جزیره مجزا نیست.
همه جزئی از یک پیکر واحد هستیم.
و به همین علت، با مرگ هر انسانی بخشی از من ناپدید میشود و میمیرد.
بنابراین، هیچوقت پرسوجو نکن که ناقوس برای مرگ که به صدا درآمده،
ناقوس، همیشه مرگ تو را اعلام میکند.»