دیروز مراسم درگذشت معلّم مهربانی رفتم. معلّمِ خودم نبود. تصویری که در ذهنم دارم، مردی مهربان، آرام و خوش رویی بود.
مدّتی مریض بود و گویی در انتظار مرگ. انگار از حضور نهچندان طولانی خود آگاه بود. شنیدم در این مدت نوشتههای زیادی برای تکتک اعضای خانواده خود به یادگار گذاشته است.
در این دوران مشغول نوشتن برای آینده بود.
داشتم به این فکر میکردم، چقدر خوبه که بعد از رفتن خود حرفهایی دارد و البته شنوندهای.
نوشتههایی و خوانندههایی.
تا حالا فکر کردید اگر خودتان نباشید چه میشود؟
روزهای بعد از شما چگونه میگذرد؟
اگر از روزهای پایانی عمر خود با خبر باشیم، قدرت نوشتن داریم؟ برای کی بنویسیم؟ برای چی بنویسیم؟ کجا بنویسیم؟
یا تا حالا نامهای به خود در آینده یا حتی گذشته نوشتهاید؟
در ادامه حتما این مطلب را مینویسم...