«اوه اوه! نوشته کاهش جدی قیمت برنج! »
این جملهای بود که امروز برادرم وقتی صفحههای موبایل خود را مرور میکرد، به زبان آورد.
داشتم به این فکر میکردم، که در اوضاع افزایش بیرویه قیمت کالاها و تورم وحشتناک موجود، چطور این خبر برای کشاورزان یا خانوادههایی که زمین کشاورزی و شالیزار دارند، خبر خوبی به حساب نمیآید.
مثل برادر من که شاید به یاد روزهای بعد از کلاس درس و زمانهایی که از سرکار برمیگشت، باید در کار کشاورزی کمک میکرد، افتاد.
یا کشاورزانی که ماهها زحمت میکشند تا درآمد یک سال خود را به دست آوردند.
اما آنطرف قضیه، مردم با خواندن این خبر قطعاً خوشحال نمیشوند، اما حداقل یه نفس راحت کشیده که حداقل قیمت یکی از کالاهای اساسی کاهش پیدا کرده است. و بسیاری از مردم که مدتها طمع برنج ایرانی را نچشیده بودند، بتوانند خرید کنند.
و چقدر این قضیه دردناک است که حتّی کاهش قیمت کالاها برخی را خوشحال و برخی را ناراحت میکند.
این فقط یک مثال بود، در همه صنفها و کسبوکارها حتماً این موضوع پیش آمده.
نکته اینجاست که بعد از مدتی، هر دو طرف قضیه متوجه میشوند، که احساس متقابل ناراحتی یا خوشحالی را جای دیگری حس میکنند و این یعنی اوضاع همچنان پابرجاست...