نپال، کاتماندو
رستورانی شلوغ، بوی مطبوع غذا، مردان و زنانی زیبا رو با لباسهای سنتی، رقصی موزون و آوازی گوشنواز، شبی به یاد ماندنی برای مسافران کاتماندو رقم خورده است. مسافران عکسهایی از مکان های دیدنی و معبدهای عظیم کاتماندو گرفته اند که در اینستاگرام و شبکه های مجازی به نمایش میگذارند و از تجربه سفر لذت بخش خود سخن میگویند.
نپال، کوره آجر پزی
زنان و کودکانی که در کوره آجر پزی در دمای بشدت بالا مشغول بکار هستند. آنها مجبورند تا 18 آجر بر روی سرشان حمل کنند، هرگز دیده نمیشوند و هیچ خاطره ای در ذهن توریستها باقی نخواهند گذاشت. تنها عکسهایی در نت، چهره رنجور و همیشه خسته آنان را به نمایش گذاشته است.
لیسا کریستین، نام عکاسی است که این عکسها با ترکیب بندی مناسب و رنگهای گرم، ثبت کرده است.
کنجکاو میشوم که عکسهای دیگرش را ببینم، عکسهای پرتره اش، در عین رعایت نکات تکنیکی و ترکیب بندی جالب و فضای رنگی اش، میخکوبم میکند. پرتره هایی از مردمان دنیا از نقاط مختلف جهان، در حالیکه ما را نظاره میکنند. تاب نگاه کردن به چشمهای بعضی هایشان را ندارم، انگار دوست ندارم نگاهم با نگاهشان تلاقی پیدا کند. چشمهایشان با من حرف میزند اگر لحظه ای دقیق شوم، پیامشان چه میتواند باشد.
بدنبال سرنخ بیشتر میگردم، سخنرانی لیسا کریستین در تد (Ted talk ) را می یابم. دیگر برایم مهم نیست که گزارشم را تحویل نداده ام و تا ساعتی دیگر آخرین فرصت ارایه ان است، با ولع حرفهایش را گوش میدهم، او از رنج سخن میگوید، از چیزهایی که دیده و با دوربینش ثبت کرده تا آنها را به ما نیز نشان دهد. لیسا سخنرانیش را اینگونه آغاز میکند: من 46 متر پایینتر از سطح زمین در یک معدن غیرقانونی در غنا هستم، هوا از گرما و غبار سنگین شده، نفس کشیدن سخت است...
او همانطور که حرف میزند عکسهایش را نشان میدهد، از کودکان، زنان و مردانی که اسیر برده داری مدرن هستند. واژه ای که برایم ملموس نیست، شاید چون فکر میکردم برده داری مال عصر متمدن کنونی نیست. لیسا میگوید اگر من از وجود این انسانها که برده اند بی اطلاعم پس احتمالا عده زیادی از مردمان جهان از آن بی خبرند، عکسها را نشانمان میدهد که ما هم از درد بیخبری رها شویم. او میگوید وقتی از داستان زندگی آنها خبردار شدم، از خودم خجالت کشیدم که چرا تا قبل از آن چیزی نمیدانستم،
او از تک تک ما میخواهد که کاری انجام دهیم و گوشزد میکند عده زیادی از همنوعانمان منتظر اقدام ما هستند.
سخنرانی تمام شده، بهت زده ام.
یاد کاتماندو میافتم، شهری که خاطرات خوبی از آن دارم، عکسهای لیسا از برده های جنسی کاتماندو، کوره های آجر پزی نپال، به ذهنم هجوم میآورند.
انگار هنوز سخنرانی لیسا تمام نشده، حرفهایش در ذهنم مرور میشود:
من 46 متر پایینتر از سطح زمین در یک معدن غیرقانونی در غنا هستم، هوا از گرما و غبار سنگین شده، نفس کشیدن سخت است، میتوانم کشیده شدن بدن های عرق کرده که در تاریکی از کنارم میگذرند حس میکنم، اما بیشتر از این چیزی نمیبینم...
https://instagram.com/lisakristinephotography?igshid=1nelplff0l4f3