دو روزه یکی از دوستان لطف کرده و یک کتاب درباره تولید محتوا در اختیارم گذاشته و من هم سخت مشغول مطالعهام. البته خیلی سخت هم نه چون ذرهای تمرکز ندارم و بعد از اینکه سه خط از کتاب رو میخونم میرم سراغ گوشی یا سرچهای گوگلی و هر کار دیگهای جز مطالعه عمیق همچین کتاب خوبی. وسط این ورجه وورجهها هم هرازگاهی مشغول فکر خیال میشم و از گذشته میرم به آینده و از آینده میام به زمان حال و باز برمیگردم به گذشته. حتی شاید وسطش کلی نقشه قتل، فرار، شادی، مسافرت، دعوا و آشتی رو هم تو ذهنم پرورش بدم. البته اگه بخوام یه فلش بک بزنم و برم به دوران تحصیلم میتونم خودم رو ببینم که دراز کشیدم وسط اتاق کتاب، خودکار و کلی دفتر و کاغد ریختم اطرافم ژست درس خوندن به خودم گرفتم که هر کی ندونه فکر میکنه قراره چه فیلسوف و دانشمندی تحویل جامعه بدم اما خبر نداره یا دارم گوشه کتابم نقاشی میکنم یا بعد از هر دو خط درس خوندن دو سه ساعت تو عالم هپروت سیر میکنم و قراره وقتی کارنامه گرفتم یه سوراخی قایم شم که دست والدین گرامی بهم نرسه. خلاصه خوشبحالتون اگه تمرکز درست و حسابی دارید. تا یادم نرفته هم بگم وسط همون کتاب خوندن دلم خواست بیام اینجا درباره اهمیت تمرکز در جوامع بشری تولید محتوا کنم ;)