اولین کتابی که با سواد نیمهام، خودم خواندم، کلاس اول ، کتاب دختری در پوست خر بود .اولین کتابی که با سواد نیمهام، خودم خواندم، کلاس اول ، کتاب دختری در پوست خر بود .
بیش از آن که روایت یادم مانده باشد، شوق و ذوق کودکی را به خاطر دارم، رسیده به خانه، کفش و کیفش را به گوشهای پرت کرد و دنبال کتابش دوید.
هنوز زمستان بود و احتمالا حروف الفبا، تازه به نصف رسیده بود. با یاد گرفتن هر حرف جدید، ذوقی مانند کشف اولین عشق به قلب کودکانهام، دوپامین شادیبخش تزریق میکرد.
کنار بخاری، تنها جای گرم خانههای بزرگ و بی در و پیکرِ آن سالها میعادگاه من و کتابم بود.
دختری در پوست خر، احتمالا شاهزاده ای بود که به عللی پنهان شده بود و سپس کشف شد.
کمتر عاشقی، جزء به جزء چهره معشوق پس از گذشت سالیان به یادش میماند، فقط اسم مقدس در ذهنم مانده است.
پینوشت: با سرچ کردن، کتابی که تصویرش را میبینید به دستم آمد، نسخه ای که من داشتم، قطعا تصویرگری دیگری داشت.
اولین کتاب
کودکی
خاطره