چند سال پیش که تازه طراحی لباس باب شده بود و من هم که به گرایش های هنری علاقه مند بودم، ازسرکنجکاوی و علاقه تصمیم گرفتم دوره های طراحی لباس رو بگذرونم. از اونجایی که استعداد نقاشی داشتم وعاشق لباس بودم همه چیز خوب پیش می رفت تا یه جلسه که استادم برگشت گفت:طراحی لباس نقاشی نیست ، اگه خیاطی رو یاد نگرفتی ازجلسه بعد دیگه سر کلاس نیای ؟!
من هم یک هفته فکر کردم که چه جوری می شه وسط کار و درس، پروسه خیاطی رو هم اضافه کنم ، به هیچ نتیجه منطقی نرسیدم و از روی تنبلی، راحت ترین راه رو انتخاب کردم و بعد از اون جلسه دیگه سر کلاس نرفتم !
یه چند وقتی لباس هایی برای خودم طراحی کردم ویه دوست خیاط برام دوخت تا کم کم تبش در من فروکش کردوپروسه طراحی لباس به اینجا ختم شد.
اما تاثیری که در من گذاشته بود ؛سر زدن به بخش های مد و فشن توی شهرکتاب و کتابفروشی ها و...بود.این فیلم رو هم تصادفی ما بین فیلم های این حوزه پیدا کردم و خریدم . راستش فکر می کنم مسیول بخش فیلم ها از مضمون این فیلم کمترین اطلاعی نداشت وگرنه این فیلم رو توی این قسمت نمی گذاشت چون بیشترازهرفیلمی ضد این صنعت بود !
بعد دیدن این فیلم تازه متوجه شدم که پشت پرده دنیای مد و فشن چی می گذره و اونموقع که دلار ۲و۳ هزار تومنی بود، ( باور کنید که من سن نوح رو ندارم !)و با خوشحالی با چمدون 10 کیلویی می رفتم و چمدون ۳۵ کیلویی بر می گشتم !( پنج کیلو کابین همیشه جز محاسباتم بود !) در واقع چقدر راحت به این بازی مصرف گرایی و برده داری دنیای مد و فشن کمک می کردم . نه اینکه حالا که دلار 20تومن شده و توان سفر خارج رفتن و خرید کردن من هم کم شده دنیای مد برشکست شده باشه ! اصلا و ابدا! ولی من به تاثیر تک تک آدم ها هرچند ناچیز درچرخه زندگی معتقدم .
استانداردهای محل کار ،حقوق نا چیز و شرایط کاری افتضاح کارگران و خیاط های برند های معروف تا میزان آلودگی محیط زیست که صنعت مد و فشن بوجود می آورد و حتی واقع دردناک فروکش کردن ساختمان تولیدی پوشاک در بنگلادش و مرگ بیش از هزاران کارگر ،تنها بخشی از صحنه های این فیلم هست.
دیدن این فیلم با خوندن مقالات و فیلم هایی در مورد مینی مالیسم باعث شد بیشتربه مقابله با روند مصرف گرایی توی زندگیم توجه کنم . ولی از اون جایی که «ایجاد تغییر اصلا پروسه راحتی نیست»،اون هم در صنعت قدرتمندی مثل مد و فشن که هر لحظه ناخودآگاه مون رو هدف قرار داده ،من هم فقط تا حدودی موفق بودم و از این بابت ناراحت ! تا اینکه ضربه آخر رو همین قیمت ارز به زندگیم زد! طوری که لایف استایل زندگیم رو کوبیدم و دوباره از نو ساختم! جدیدا فقط سراغ کتاب های مهاتما گاندی و مرتاض های هندی میرم ! و به جرگه طرفداران «چگونه با پارچه پرده و رو مبلی می توان خوش تیپ بود.» پیوستم !