فاطمه علی‌اکبریان
فاطمه علی‌اکبریان
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

کرونا

‎این چند وقت یه سری استنداپ کمدی کرونایی دیدم که مضمون همه شون تقریبا یه چیز بود: اینکه کرونا بهمون نشون داد فرضا زنمون یا شوهرمون واقعا کی اند انگار که تا حالا نمیدونستیم داریم با کی زندگی میکنیم. از ارایش نداشتن خانوم ها دست گرفته بودند تا رفتارهای چندش اقایون و البته همه این ها براشون دستمایه ی خنده بود، چون در نهایت همینه که هست و بهتره به واقعیت ها خندید.
‎اما به نظر من، این قرنطینه ی اجباری بیشتر از اینکه ما رو با همسر و بابا و مامان هامون رو به رو کرد، باعث شد یه تقابل وحشی با خودمون داشته باشیم. چون سر کار و دانشگاه رفتن، پاساژگردی و تفریح بیشتر از اینکه ما رو از خونه دور میکرد، از خودمون جدا میکرد ...
‎یه دونه از تصویرهای خنده دار متن دار که این روزا میچرخه اینه: کرونا بهم نشون داد که کارهایی که به بهانه ی نداشتن وقت انجام نمیدادم، اگر وقت هم داشته باشم انجام نمیدم. ترجمه ش اینه: من تازه فهمیدم اصلا به اون کارها علاقه ندارم. شاید بگین این لش کردن مدام روی کاناپه و مبل رو باید بگذارم به حساب تنبلی ولی واقعیت، من به تنبلی اعتقادی ندارم چون تنبل ترین ادم ها من جمله خود من کاری رو که واقعا دوست داشته باشند انجام میدن.
‎پس حالا چی شده که هیچ کار نمیکنیم؟ شاید واقعا هیچی رو دوست نداریم و باید بگردیم اون علاقه ی اصلی مون رو پیدا کنیم، چیزی که باهاش زمانمون رو سپری کنیم چون به قول یکی مهمترین مسیله ی ادم همیشه این بوده که با وقتش چی کار کنه; چون درسته دنیا دو روزه و خیلی کوتاهه ولی از طرفی خیلی هم بلنده. خیلی فلسفی شد، بگذریم.
‎بعد از زمان دومین چیزی که باهاش مواجه شدم مرگ بود، به این موقعیت ها که با یه واقعیت بزرگتر از زندگی (خلاصه ش از نظر من) مواجه میشی میگن موقعیت های مرزی. الان همه با هم درگیر این موقعیت مرزی هستیم، رد کنیم کرونا رو، هیج کدوم اون ادم های سابق نمیشیم. واقعیت، هیچ ایده ای ندارم قراره بهتر بشیم یا بدتر ولی واسه مشاهده و تجربه کردن ش خیلی هیجان زده م.
‎همین دیگه، سعی کنیم بهتر شیم.
#کرونا
#ساعت_ها
#مرگ
#موقعیت_مرزی
پ.ن: من بیشتر از همه دلم واسه #کباب_کوبیده تنگ شد

کرونامرگزمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید