نه گفتن.
این موضوع مشترکی است که در صحبتم با اکثر نوجوانها پیش میاد که دلیل بیشترشان هم مثل هم است.
براتون میگم دلیلش.
مکالمهام با یکی از نوجوانها اینطور شروع شد:
چه خبرا؟
هیچی
چی کارا میکنی؟
هیچی
حالت خوبه؟
اوهم
مطمئنی؟
نه
چی شده؟
هیچی
ولی به نظر میرسه چیزی شده باشههاااا؟
خب تو مدرسه اتفاق افتاد
چه اتفاقی؟
رفیقم ازم هدفونم گرفته بود که فرداش بیاره ولی الان یک هفتهس که نیاورده.
خب چی میگه؟
میگه میارم ولی نمیاره. هی میگه یادم رفت.
کاش اصلا هدفون بهش نمیدادم.
چی شد دادی؟
نتونستم نه بگم. همیشه برام سخته.
یعنی قبلا هم موقعیتی بوده که باید نه میگفتی و نگفتی؟
ااااووووه، آره بابا...خیلللی
اگه نه بگی چی میشه؟
میترسم. چند دفعه تلاش کردم ولی تا میخوام نه بگم قلبم میزنه تند تند.
? بعد از چند دقیقه گفتگو متوجه خاطرهای شدیم از ۱۰ سالگیاش.
نمره ریاضیام شده بود ۱۵/۵. بابام با عصبانیت پرسید این شد نمره؟
گفتم من اصلا از ریاضی خوشم نمیاد.
بعد بابا چی گفت؟
واقعا خیلی عصبانی شد و بلند شد که منو بزنه. رفتم تو اتاقم در بستم ولی زورش بیشتر بود و در باز کرد.
? از این حادثه حس ترس در وجودش بود. ترس از گفتن نظر واقعیاش و این اتفاق را تعمیم داد.
چطوری تعمیم داد؟
هیچگاه نظرت را نگو.
هیچگاه نظرت را نگو حتی برای دفاع از خودت.
اینگونه است که والدین از سالها قبل بذر «نه نگفتن» را در فرزندان خود میکارند.
از خودتون سوال کنید:
چقدر به پسر یا دخترم اجازه میدهد نظرات خودش را بیان کند؟ (نظراتی که گاهی مخالف عقاید خودم است).
نکته:
قرار نیست نظرات فرزندتون بپذیرید و تایید کنید اما مهم است که آنها را سرکوب نکنید. .
آنچه که آسیب میزند سرکوب آنها با یک برخورد خشن است.
سایت: fanoos421.com
اینستاگرام: fanoos421
تلگرام: fanoos421_channel