والدین سمی آنچنان به فرزندانشان آسیب می زنند که حس بی کفایتی و بی لیاقتی را در کودکان خود به وجود می آورند و اغلب این بچه ها بی اختیار خود را سرزنش و محکوم می کنند و بابت تنبیهات والدین مقصر می دانند. این فرآیند به تدریج در آنان به چرخه ای معیوب تبدیل می شود که در بزرگسالی عزت نفس و ارزشمندی آنها را تخریب می کند. بنابراین زمانی که این کودکان به بزرگسالی می رسند، از قبل شخصیتی منفی با نگرش خود کم بینی در وجودشان شکل گرفته است.
تشخیص اینکه آیا پدرومادری سمی هستند یا خیر، کار ساده ای نیست.
بسیاری از افراد در ارتباط با پدر و مادرشان مشکل دارند که البته این به خودی خود نمی تواند به این معنا باشد که آن والدین سمی بوده اند یا هستند.
در گفتگو با بسیاری از این افراد می بینیم آنها خیلی هم مطمئن نیستند که آیا پدر و مادرشان در کودکی واقعاً با آنها بدرفتار بوده اند یا اینکه آنها بیش از حد حساس هستند.
درجهت کمک به حل این تعارض، در اینجا پرسشنامه ای در اختیارتان می گذاریم تا با پاسخگویی با آن بتوانید دریابید که آیا والدین شما بدرفتار یا سمی بوده اند یا خیر.
احتمالاً برخی سوالات این پرسشنامه شما را مضطرب و ناراحت خواهد کرد.
زیرا همواره برای فرزندان دشوار است با این واقعیت روبرو شوند که والدینی داشته اند که با آنها ظالمانه رفتار کرده اند.
(برای سهولت این پرسشنامه، والدین را در اینجا به صورت جمع در نظر گرفته ایم اما این پرسشنامه می تواند درباره ی یکی از آنها هم باشد.)
۱- رابطه ی شما با والدینتان در زمان کودکی:
آیا والدینتان برای تنبیه شما از تنبیهات بدنی سخت استفاده می کردند؟
آیا آنها شما را با کمربند یا سایر اشیا کتک می زدند؟
آیا والدین شما الکل یا مواد مخدر استفاده می کردند؟
آیا این کار آنها باعث احساس ناامنی، ترس، ناراحتی و خجالت در شما می شد؟
آیا والدینتان به دلیل داشتن افسردگی شدید یا انواع مشکلات روحی و روانی دیگر، اغلب در زندگی شما نقشی خنثی یا منفی داشتند؟
آیا آنها دارای مشکلات و گرفتاری هایی بودند که اغلب ناچار به نگهداری از آنها بودید؟
آیا والدینتان کارهایی با شما می کردند که ترجیح می دادید آن را کاملاً از دیگران پنهان نگه دارید؟
آیا آنها از لحاظ جنسی شما را مورد سوء استفاده یا آزار قرار می دادند؟
آیا از والدینتان ترس و وحشت زیادی داشتید؟
آیا از اینکه خشم و اعتراضتان را به والدینتان نشان دهید، واهمه داشتید؟
آیا شما متوجه فضای مخرب و آسیب زننده ی رابطه ی میان خود و والدینتان بودید؟
آیا آنها دائماً با کلام یا رفتارشان به شما می گفتند که بد و بی ارزش هستید؟
آیا شما را با نام هایی تحقیرآمیز صدا می کردند؟
آیا پیوسته شما را مورد انتقاد قرار می دادند؟ یا شما را بی عرضه، بی خاصیت و نظایر آن خطاب می کردند؟
۲- زندگی بزرگسالی شما:
آیا شما اغلب خود را در رابطه های غلط یا روابطی قرار می دهید که در آن مورد سوءاستفاده قرا می گیرید؟
آیا بر این باورید که اگر به کسی نزدیک شوید، آن فرد نهایتاً به شما آسیب می زند یا ترکتان می کند؟
آیا نگاه شما به زندگی و آدم ها به طور کلی نگاهی منفی است و همواره انتظار بدترین اتفاق را دارید؟
آیا همواره در درک اینکه کیستید، چه می خواهید و چه احساسی دارید، سردرگم و نامطمئنید؟
آیا همواره ترس از این را دارید که اگر دیگران به هویت واقعی شما پی ببرند، دیگر دوست تان نداشته باشند؟ (تله بی ارزشی)
آیا زمانی که به موفقیتی دست می یابید، اضطراب دارید که دیگران درمورد موفقیت تان چگونه می اندیشند؟
آیا بدون دلیل مشخص یا موجهی عصبانی یا افسرده می شوید؟
آیا شما فردی کمال گرا هستید؟
آیا برای تان سخت است که آرامش داشته باشید و از زندگی لذت ببرید؟
آیا علی رغم میلتان، بی اختیار مانند والدینتان رفتار می کنید؟
۳- رابطه شما در سنین بزرگسالی با والدینتان:
آیا والدینتان با شما مانند یک بچه رفتار می کنند؟
آیا بسیاری از تصمیم گیری های شما منوط به تایید والدینتان است؟
آیا هربار بعد از دیدار والدینتان احساس خستگی، افسردگی و ناراحتی می کنید؟
آیا از اینکه با نظر والدینتان مخالفت کنید، وحشت دارید؟
آیا والدینتان با تهدید یا ایجاد احساس گناه شما را به بازی می گیرند؟
آیا والدینتان با پولشان شما را به بازی می گیرند؟
آیا گمان می کنید که شما مسئول احساست والدینتان هستید؟
آیا وظیفه ی شماست که آنها را خوشحال کنید؟
اگر ناراحت باشند، خود را مقصر می دانید؟
آیا هرکاری برای والدینتان می کنید باز هم ناراضی هستند؟
آیا امیدوارید که زمانی به دلایلی والدین شما مهربان تر و منطقی تر شوند؟
۴- نتیجه
اگر پاسخ شما به یک سوم پرسش های بالا مثبت باشد، به این معناست که حس ارزشمندی شما آسیب دیده و دچار تله بی ارزشی شده اید.
پس دوره غیرحضوری رسیدن به ارزشمندی و اقتدار درونی کمک بزرگی به شما درجهت بازیابی خویشتن و برقراری رابطه ی سالم تر با پدر و مادرتان خواهد کرد.
اگر شما در کودکی تحت فشارهای روانی و آزار ناشی از بدرفتاری های والدین بوده اید، باید بدانید که مجبور نیستید این کاسه ی زهر به ارث رسیده از والدینتان را همواره در درونتان نگه دارید و آن را با خود حمل کنید، بلکه راهبردهای متعددی برای رهایی از این میراث شوم وجود دارد که در دوره غیر حضوری تله های روابط عاطفی به طور کامل با آنها آشنا می شوید.
در ابتدا لازم است بدانید که تمرکز این دوره بر خود شماست، نه والدینتان و آنچه به آن می پردازیم، این امید واهی نیست که والدین شما به گونه ای معجزه آسا تغییر خواهند کرد.
بلکه هدف تغییر در نگرش شما و آگاه کردنتان از این واقعیت مهم است که می توانید خود را از بند اسارت تأثیر و نفوذ قدرت این میراث تلخ و آثار آن برهانید.
برای این کار همه ی آنچه لازم دارید، تصمیم و اراده است و دیگر اینکه نسبت به مشکلاتتان بینش کافی داشته باشید.
گام های ما در طول مسیر
ما در طول این مسیر قدم به قدم با شما خواهیم بود تا نخست تأثیر این آسیب مخرب و میزان آن را در خود شناسایی کنید و سپس به راه های مواجهه با آن و خنثی کردنش می پردازیم.
ممکن است هم اکنون شما با والدین خود قطع ارتباط کرده باشید یا ظاهراً ارتباطی محدود با آنها داشته باشید یا حتی دیگر در قید حیات نباشند، ولی تأثیر و نفوذ همه ی سال های کودکی، رنج ها و آسیب ها، خشم و نفرت، باورها و آموخته های غلط یا احساس بی کفایتی و بی ارزشی و کمبود اعتماد به نفس شما را رها نکرده باشد.
همه ی آنچه در این دوره خواهید آموخت، راه های بی اثر کردن این تله های ذهنی و کم رنگ کردن تأثیر آن در زندگی شماست.
کنترل زندگی خود را در دست بگیرید!
آنچه به سختی می توان باور کرد، این است که بسیاری از رفتارهای آدمی حتی پس از فوت والدین همچنان از طریق آنها کنترل می شود.
ارواحی که هنوز ما را تحت تسلط خود دارند؛ والدینی که هرچند جسماً دیگر وجود ندارند، اما تأثیر رفتارشان همواره از لحاظ روانی و احساسی در فرزندشان قابل تشخیص است.
شاید شما خودتان هم به نقطه ای رسیده باشید که تشخیص دهید سرمنشأ و ریشه ی مشکلاتتان کجاست و به فکر رهایی از آن آن هستید.
یا شاید والدینتان را مستقیماً بابت نقشی که در آشفتگی های شما داشته اند، ملامت کرده و حتی رفتارهای سمی شان را به آها گوشزد کرده باشید.
مثال
یکی از مراجعان من در کمال اطمینان می گفت: «من از والدینم متنفرم، خودشان این را می دانند و هیچ تأثیر و نفوذی هم در من و زندگی ام ندارند!».
تا اینکه بالاخره متوجه شد همان خشمی که نسبت به آنان داشت، در اصل مانند موتوری قوی، تأثیرات مخرب والدینش را همچنان پایدار نگه می دارد.
از طرفی نفرتی که او به همراه این خشم به این رابطه وارد می کند، در اصل او را از جنبه های مثبت زندگیش دور و غافل کرده است.
قدم اول برای رهایی از این نفوذ مخرب، رویارویی با آن است اما باید مواظب باشیم که این امر همراه با شعله های سوزاننده ی خشم و نفرت نباشد، چراکه در این صورت آسیب بسیار مخرب تری به خود فرد خواهد زد.
احتمالاً در بسیار خوانده و شنیده اید که «ما نمی توانیم دیگران را بابت مشکلاتمان سرزنش کنیم».
باید بگویم که این حرف در زمینه ی تعلیم و تربیت بی اساس و غلط است. والدین مسئول مستقیم پرورش کودک هستند.
آنها هستند که در نحوه ی شکل گیری سلامت روانی کودک و رفتارهای آینده ی او مهمترین نقش را ایفا می کنند.
مسلماً آدمهای بزرگسال مسئول رفتارهای خود هستند اما این رفتارها در زمانی شکل گرفته است که فرد به عنوان کودک، بدون داشتن اختیار و کنترل، تحت تربیت والدین بوده است.
پس می گوییم:
شما مقصر بدرفتاری های والدینتان نیستید.
اما اکنون مسئول هستید اقداماتی مؤثر و مثبت در جهت اصلاح رفتارهای خود و بازسازی سلامت روانی تان صورت دهید.
مسئولیت شما شناخت و درمان خودتان است.