لابد با خودتان می گویید اصلاً شناختن خطاهای تصمیم گیری چه فایده ای دارد؟
حتماً شما هم فکر می کنید که تصمیم گیری کار سخت و طاقت فرسایی است!
آیا می دانید دلیل این که گرفتن یک تصمیم این قدر دشوار به نظر می رسد چیست؟
دلیلش خطا های ذهنی انسان است؛ خطاهایی که ما هنگام تصمیم گیری با آنها مواجه می شویم و ما را از داشتن بهترین انتخاب باز می دارند.
در ادامه به شناخت و بررسی ۱۰ تا از رایج ترین خطاهای تصمیم گیری می پردازیم. خطای تصمیم گیری شما کدام است؟
دلیل اینکه برخی تصمیم گیری را به تأخیر می اندازند چیست؟
برای درک بهتر این خطای تصمیم گیری، باید بدانید که به طور کلی بر اساس تیپ شخصیتی افراد، ۲ نوع تصمیم گیرنده وجود دارد:
این افراد همیشه به دنبال کامل ترین و بهترین گزینه یا انتخاب هستند. به همین دلیل هیچ وقت اصلاً تصمیم نمی گیرند و یا اگر تصمیم بگیرند، احساس خوبی ندارند. آنها با خود می گویند شاید گزینه ی بهتری وجود داشته باشد. بنابراین از تصمیم گیری دست می کشند.
این افراد با توجه به معیارهایی که برای خودشان دارند، اگر گزینه ای را پیدا کنند که با ارزش هایشان مطابق باشد، آن را انتخاب می کنند. در نتیجه برخلاف دسته ی قبلی، به دنبال گزینه های دیگری نمی روند!
ذهن ایده آل گرای انسان، همواره در جستجوی بهترین هاست.
در نتیجه برخی قبل از اینکه تصمیمی بگیرند، از تصمیم خود پشیمان می شوند چون فکر می کنند می توانند گزینه های بهتر و بهتری پیدا کنند.
برخی هم بعد از تصمیم گیری پشیمان می شوند. چون احساس می کنند، گزینه های بهتر را از دست داده اند!
هردوی این رفتارها خطای تصمیم گیری افراد maximizer هستند.
برخی به اشتباه، هنگام تصمیم گیری به سراغ مشاور یا فالگیر و از این قبیل افراد می روند. البته شاید راهنمایی گرفتن از مشاورین مجرب، برخلاف فالگیرها کاری منطقی به نظر برسد. ولی به هر حال اینکه تصمیم گیری را کاملاً به فرد دیگری واگذار کنیم، خطای بزرگی است که برخی مرتکب می شوند.
گاهی ناهمجوشی فکر و عمل تصمیم گیرنده، موجب تصمیم گیری کورکورانه ی او می شود.
مثلاً من پزشکی دوست دارم ولی در رشته روانشناسی قبول می شوم.
بعد برخلاف میلم به همه می گویم که من روانشناسی را خیلی دوست دارم!
ولی متأسفانه کم کم وارد ناخودآگاه من می شود و خودم هم باورش می کنم!
آزمایش جالبی در این باره انجام شده است.
تعدادی از افراد را تحت آزمایش قرار می دهند. به این صورت که ابتدا ۶ مربا را با ۵۰ % تخفیف به فروش می رسانند. ۳۰% از افراد تحت آزمایش از آن مرباها می خرند.
سپس ۲۴ مربا را با ۵۰% تخفیف می فروشند. می بینند که فقط ۳% افراد از مرباها خرید می کنند.
چرا؟ علتش این است که انسان ذاتاً ترس از دست دادن دارد. در تصمیم گیری هم در واقع ما با انتخاب یک گزینه، بقیه گزینه ها را از دست می دهیم. پس هرچه گزینه ها بیشتر باشند، ترس از دست دادن ما بیشتر می شود. بنابراین سخت تر انتخاب می کنیم.
در آزمایش مربا هم چون در ابتدا افراد با خرید یک مربا فقط ۵ مربا را از دست می دهند، انتخاب برایشان راحت تر است.
امّا وقتی تعداد مرباها ۲۴ تا شد، با تصمیم گیری ۲۳ گزینه را از دست می دانند. برای همین بیشتر آنها از تصمیم گیری اجتناب نمودند.
در نتیجه زیادکردن گزینه ها باعث ایجاد خطای تصمیم گیری ترس از دست دادن می شود.
مغز ما آدم ها بیش از اینکه دنبال واقعیت باشد، به دنبال امنیت است. یعنی از اطلاعات جدید فرار می کنیم چون اطلاعات آشنای قدیمی به ما حس امنیت بیشتری می دهند. در واقع جرئت روبرویی با آگاهی را نداریم. زیرا برای ما دردناک است.
فرض کنید شما کارمند یک اداره با حقوق ۲ میلیون تومان هستید.
امروز رئیس شما ۲۰۰ هزار تومان بدون هیچ دلیلی (دلش میخواسته) به حقوق ماهیانه شما اضافه می کند. شما چه قدر خوشحال می شوید؟
حالا فرض کنید رئیس شما چند روز بعد بگوید همان ۲۰۰ هزار تومانی را که به خواست خودش به حقوقتان افزوده (در واقع حق شما نبوده)، از حقوقتان کم می کند!
این بار چقدر ناراحت می شوید؟
واقعیت این است که میزان ناراحتی شما به خاطر از دست دادن همان ۲۰۰ هزارتومان، خیلی بیشتر از شادی حاصل از بدست آوردنش است.
پیک به معنای اوج یا قله است و اند به معنای پایان. یکی از خطاهای تصمیم گیری این خطای ذهنی است. ذهن انسان در هر پروسه ای، پیک یا اوج و پایان آن را به خاطر می سپارد.
به همین دلیل ممکن است اطلاعات کاملی از یک پدیده نداشته باشد و فقط با اطلاعات ناقصی که از اوج و انتهای آن به یاد دارد تصمیم بگیرد.
انسان اگر بابت چیزی حتی به اشتباه هزینه کرده باشد، دلش نمی خواهد آن را از دست بدهد. چون برای آن هزینه مادی یا غیرمادی صرف کرده است.
اثر هاله ای به پدیده ای گفته می شود که مغز انسان ۲ یا چند چیز را به همه پیوند می زند. مثلاً فلان شخص خوشگل است. پس او باهوش هم هست!