فرامرز انتظاری
فرامرز انتظاری
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

سفرنامه، بخش دهم، ایستگاه سمیه

در نزدیکی ازنا و در پهنه ای گسترده که در میان کوه های سر به فلک کشیده محصور بود، ناگاه چشمانم به راه آهن افتاد، با دیدنش از خود بی خود شدم و ذوقی بسیار مرا فرا گرفت. از دوران کودکی به این خط علاقه داشتم و حالا هم که پا به سن گذاشته ام این علاقه در من بیشتر شده است، به طوری که مسافت بین ایستگاه ها در منطقه سوادکوه که اوج هنر سازندگان این راه آهن است را پای پیاده طی کرده ام و در ابهت و زیبایی آن غرق شده ام.

به خانم که مسئول نقشه خوانی در تلفن همراه بود گفتم جستجویی کند و ببیند که آیا ایستگاه سمیه در نزدیکی و یا اطراف ماست؟ وقتی گفت: در مسیر است و کمتر از بیست کیلومتر با آن فاصله داریم چنان خوشحال شدم که هم او هم پسرم در تعجب فرو رفتند. از مسیر اصلی خارج شدیم و وارد جاده ای باریک که از بین مزارع می گذشت گشتیم. ساعت سه عصر بود و هیچکس در ایستگاه نبود و در ورودی آن هم بسته بود. دلم نیامد وارد نشویم، گوشه ای از حصار ایستگاه پاره شده بود و به اندازه ورود یک نفر جا بود، ابتدا من وارد شدم تا کسی را ببینم و از او اجازه ورود بگیرم ولی بعد از کلی جستجو کسی را نیافتم و به خانواده گفتم تا آنها نیز وارد شوند.

این ایستگاه همانند بسیاری از ایستگاه های دیگر راه آهن است ولی دو ستون بسیار بزرگ دارد که آن را کاملاً متفاوت کرده است. وقتی داستان این ایستگاه را برای خانواده تعریف کردم آنها نیز از بودن و دیدن این محل احساس شعف کردند. راه آهن سراسری ایران که از بندر امام(بندر شاپور) در کنار خلیج فارس آغاز می شود و تا بندر ترکمن(بندرشاه) در کنار خزر می رود در مابین سالهای 1306 تا 1317 توسط کمپانی کامپساکس دانمکارکی به طول 1400 کیلومتر ساخته شده است. این مسیر که از دل کوه های زاگرس و همچنین البرز می گذرد اوج مهندسی و معماری و محاسبات و . . . است. ایستگاه سمیه که در قبل فوزیه نام داشته، محلی است که راه آهن سراسری از جنوب و شمال به هم رسیدند و رضا شاه آخرین پیچ آن را به طور نمادین محکم کرد و این راه آهن عظیم افتتاح شد. دو ستونی که در این ایستگاه به یادگار مانده باقی مانده طاق نصرتی بوده جهت افتتاح.

مخزن داری نیز آمد و خرامان خرامان از ایستگاه گذشت و عیش ما را کامل نمود. واقعاً بر بانی و مهندسان و کارگرانی که در حدود صد سال قبل با ابزارآلات ابتدایی چنین شاهکاری را آفریده اند باید آفرین گفت. در آن زمان واقعاً افرادی بودند که به فکر پیشرفت و آبادانی این کشور بودند.


ایستگاه سمیهخلیج فارسدوران کودکیرضا شاهسفرنامه
دبیر ریاضی هستم. سالها با افتخار در روستا خدمت کرده ام. خاطرات خود را می نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید