فرامرز انتظاری
فرامرز انتظاری
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

سفرنامه، بخش ششم، نقش رستم

هنوز نرسیده و از همان دوردست ها در دل کوه های سخت خودشان را نمایان ساختند و ما را شوکه کردند، وقتی به مقابلشان رسیدیم انگشت به دهان بودیم، عظمت این مکان واقعاً در هیچ جایی مانند ندارد، همانند مقبره های تخت جمشید بودند اما عظیم تر و در ارتفاعی بسیار بالاتر. داریوش اول، خشایارشاه، اردشیر اول و داریوش دوم در میان این سنگ ها آرمیده بوده اند.

سنگ نگاره ها چنان واضح بودند که انگار همین دیروز حجاری شده بودند، صحنه تحویل فره ایزدی که اهورامزدا آن را توسط دیهیم به اردشیر بابکان می دهد نشان از مذهبی بودن دوره ساسانیان می دهد و تصویر تعظیم والرین در مقابل شاپور یکم قدرت این سلسله را نشان می دهد. تاجگذاری نرسی توسط آناهیتا هم به حق زیباترین این سنگ نگاره ها می باشد.

کعبه زرتشت هم در مقابل مقبره داریوش کبیر همچنان ایستاده بود، هنوز در مورد کاربرد این محل مناقشه است و عده ای آن را مقبره، تعدادی هم گنج خانه یعنی محل نگهداری اوستا می دانند و بعضی ها هم آن را معبد می انگارند. هرچه هست همین مرموز بودنش بیشتر برایم جذاب بود، واژه کعبه هم ذهنم را به سمت مواردی شبیه به این انداخت.

هرچه در این محل گشتم، نقشی از رستم نیافتم. اگر منظور رستم شاهنامه باشد، شاید مردمانی که در سالهای بعد از بانیان آن می زیسته اند، این سنگ نگاره ها را به پیروزی های رستم بر دشمنانش تصور کرده اند و این نام را بر آن نهاده اند، ای کاش این مکان مقدس و با ابهت که نظیرش در جایی دیگر نیست نامی در خور همان زمان هخامنشیان داشت.

در دل این سخره کسانی آرمیده بودند که زمانی این سرزمین را به اوج قدرت و شکوه افتخار رسانده بودند، چیزی که این روزها کمتر می توان آن را یافت.

اردشیر بابکانتخت جمشیدسفرنامه
دبیر ریاضی هستم. سالها با افتخار در روستا خدمت کرده ام. خاطرات خود را می نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید