ویرگول
ورودثبت نام
فرامرز انتظاری
فرامرز انتظاری
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

سفرنامه، بخش پنجم، ادامه تخت جمشید

کاخ صد ستون به واقع هوش از سرم ربود و وادارم کرد در گوشه ای چند دقیقه ای بنشینم. چگونه در آن زمان این قدر دقیق محاسبه کرده اند؟ اگر تمام این ستونها پابرجا بود چه تصویری در مقابل چشمان رقم می خورد؟ افسوس که اسکندر نگذاشت تا بیشتر در این عظمت و ابهت غرق شویم، واقعاً پاسه اگر نمی سوخت شاید روزگار ما هم این گونه سوخته نبود.

به پیشنهاد پسرم به دو مقبره ای که در اطراف تخت جمشید بود رفتیم، اول به مقبره اردشیر دوم و بعد اردشیر سوم، البته گمان می کنند که این مقبره ها مربوط به این پادشاهان است و بیشتر بر کتیبه ها و سنگ نگاره های آن استناد می کنند. ولی هرچه بود ابهتی کم نظیر داشت، کوه را دقیقاً به شکل یک مستطیل تراشیده بودند و در دل آن دخمه ای شکافته بودند. سنگ نگاره ای در بالای دخمه پادشاه را به همراه فره ایزدی نشان می داد که بسیار عظیم بود. باز هم متعجب بودم که چه طور آن زمان با ابزار اولیه این حجم از سنگ تراشیده شده است؟

از آن بالا ابهت تخت جمشید بسیار بیشتر به نظر می آید، در بین تمام آثار باستانی که تا کنون دیده ام، هیچ کدام به وسعت و عظمت تخت جمشید نیست، بیشتر عظمت تخته جمشید به صفه ان مربوط است، سطحی صاف که با چیدن بسیار دقیق سنگ ها در کنار هم ایجاد شده و کاخ بر روی ان بنا گردیده است. واقعاً عظیم است و به نظر معقول می رسد که ساخت آن حدود 120 سال طول کشیده باشد. چقدر صبور بودند و چقدر عمر حکومت هایشان زیاد بوده است.

دل کندن از تخت جمشید برایم بسیار سخت بود، بیش از سه ساعتی که در گشت گذار در این محوطه زیبای باستانی بودیم برایم بیشتر از چند دقیقه به نظر نیامد، هوا هم یاری کرد و آن چنان گرم نشد که ما را بیازاد، در نهایت خلوتی با کتیبه ای که در ضلع جنوبی بود کردم،چنین گفت داریوش بزرگ: «چنان باد که مرا اهورامزدا و بغان دوره شاهی پشتیبانی دهند و این سرزمین را اهورامزدا از دشمن و دروغ بدسالی بپایاد.این را من از اهورا مزدا با ایزدان خاندان شاهی به نماز خواستم. »


تخت جمشیدسفرنامه
دبیر ریاضی هستم. سالها با افتخار در روستا خدمت کرده ام. خاطرات خود را می نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید