توی این دوره ای که زندگی می کنیم راه های زیادی واسه صرف کردن عمر هست. خیلیا دوست دارن زمانشون رو در مسیری خرج کنن که بهش علاقه دارن. اما بعضی وقتا مشکل از همین نقطه شروع میشه!
من چه کاری رو دوست دارم؟ من مناسب چه کاری هستم؟ چطور می تونم زمینه کاری مورد علاقه ام رو پیدا کنم؟ من دنبال چه دستاوردی در کار و زندگیم هستم؟
برای من به شخصه پیدا کردن زمینه ی کاری مورد علاقه ام خیلی طول کشید و سال های زیادی رو در یک مسیر اشتباه سپری کردم. در این نوشته قصد دارم تجربه ام رو باهاتون به اشتراک بذارم و گام هایی که برداشتم رو توضیح بدم.
در طول زندگی، صفاتی از سمت دیگران به شما نسبت داده میشه که کم کم و ناخودآگاه در محاصره اونا قرار می گیرید و باور می کنید که شما لایق این صفات هستید. برای یک بار هم شده توصیفی که از خودتان دارید را روی کاغذ بیاورید و واقع گرایانه آن را بررسی کنید، آیا از درستی این توصیف مطمئن هستید؟ آیا امکان تغییر وجود ندارد؟ آیا در این فرصت یکباره زندگی می خواهید با همین توصیف ادامه دهید؟ آیا تا به حال چالشی برای تغییر و ارتقا خودتان تعریف کردین؟
به نظر من یکی از ویژگی های مهم ما آدما قدرت تغییر هست، می تونیم از هر نقطه ای که هستیم شروع کنیم و به صورت مداوم رشد کنیم. اما پیشروی خیلی وقتا نیاز به تعیین هدف و عشق به اون داره. افرادی هستن که با خوش شانسی در همان اوایل زندگی با عشقشون روبرو میشن و با تمرکز و پشتکاری که به خرج میدن توی مسیرش می مونن و بعد از چند مدت، روز به روز زندگیشون رو درخشان تر می کنن.
در طرف مقابل آدمایی هم مثه من هستن که باید علاقه اشون رو پیدا کنن، باید دنبالش برن، باید مرحله سرگردانی رو تجربه کنن. نکته کلیدی همین جاست که این آدما باید یه سفر رو شروع کنن و نباید درجا بزنن و در دام روزمرگی بیفتن.
بله من سفر رو شروع کردم، شاید خسته می شدم اما ادامه می دادم. به این ضرب المثل خیلی اعتقاد دارم:
"جوینده یابنده است"
اما همین سفر هم عشق می خواد!
عشق رو از خودتون شروع کنین. عاشق خودتون بشین.
بله لازمه سفر این هست که عاشق خودتون باشین و زمانتون براتون مهم باشه. براتون مهم باشه که در انتهای زندگی، داستان افتخار آمیزی برای خودتون خلق کنین.
سفر رو شروع کردین و حالا باید تجربه کنین. به اطرفتون نگاه کنید، به خاطراتتون مراجعه کنید و لیستی از کارهایی که می بینید و یادتوم میاد رو یادداشت کنید. حالا بدون وسواس یکی از این کارها رو انتخاب کنید و در موردش جستجو کنید، آدمای شاخص اون زمینه رو پیدا کنید و درباره سبک زندگیشون مطالعه کنید، اگر بهشون دسترسی دارید می تونید به صورت حضوری باهاشون صحبت کنین و از محیط کاریشون بازدیدی داشته باشین. در صورت امکان یک روز خودتون رو درگیر اون کار کنید و با تعدادی از چالش هاش روبرو بشین.
خب در مرحله قبل یک کار رو تجربه کردین، حالا بیاین و بررسی کنین و ویژگی های با حالی که اون کار داشت رو بنویسید و از طرفی نکات منفی اون کار از نگاه شما چیا هستن؟
در صورتی که با اون کار ارتباط برقرار کردین و نکات مثبتی در اون دیدید، تجربه رو ادامه بدین تا ببینید عشقی در شما شکل می گیره یا نه؟ در صورتی که هنوز پیدا نکردین سراغ لیست کارها برید و تجربه بعدی رو انتخاب کنید.
این روند شاید برای افراد نوجوان مناسب باشه و بقیه بگن که وقت این کار رو ندارن. اگر وقت ندارین هر هفته یا هر ماه روی یک تجربه تازه متمرکز بشید و دربارش بخونید و جستجو کنید و ...
مطمئن باشید بالاخره پیدا میشه.
اگه یه نفر رو داشته باشی که بی طرف به صحبت هات گوش بده و تجربه ها و بررسی هات رو ببینه و نظر بده، باعث میشه که از مسیرت خارج نشی و با قدرت و انگیزه بیشتری به سمت هدفات و پیدا کردن علاقه هات پیش بری.
خیلی وقتا جواب سوالام رو از صحبت های خودم با یه دوست گرفتم. صحبت کردن مثل یه جمع بندی و ارائه می مونه. حتما امتحانش کن اما با آدم درستش!
توی سایت تیک یاد فضایی رو درست کردم که بتونین هدف گذاری و برنامه ریزی رو یاد بگیرین و در کنار یه پشتیبان به ارزیابی روند پیشرفتتون اقدام کنید.
به امید داستان های خواندنی ...