
اصل پیتر مفهومی در تئوری مدیریت است که توسط دکتر لارنس جی پیتر در سال 1969 در کتاب "اصل پیتر: چرا کارها همیشه اشتباه پیش میروند" بیان شده است. این اصل بیان میکند که در یک سلسله مراتب، افراد تمایل دارند تا به «سطح بی کفایتی» خود برسند. به عبارت دیگر، کارمندان به جای ارتقا گرفتن بر اساس تواناییهایشان برای نقش مورد نظر، بر اساس عملکرد در نقش فعلیشان ارتقا مییابند؛ این امر منجر به ارتقای نهایی آنها به سمتی میشود که دیگر صلاحیتش را ندارند.
1. ترفیع اولیه: مرحله اول زمانی اتفاق می افتد که یک کارمند بر اساس عملکرد خود در نقش فعلی خود به یک موقعیت بالاتر ارتقا یابد.
در این مرحله، فرد ممکن است در موقعیت جدید خود برتر باشد و از مهارت ها و تجربیات خود برای کمک موثر به سازمان استفاده کند.
2. اوج شایستگی: با ادامه عملکرد خوب کارمند در نقش جدید خود، ممکن است به نقطه ای برسند که سطح شایستگی خود را به حداکثر برسانند.
در این مرحله، فرد در اوج عملکرد خود است و ممکن است برای ارتقاء بیشتر در نظر گرفته شود.
3. ارتقاء فراتر از صلاحیت: مرحله بحرانی اصل پیتر زمانی اتفاق میافتد که کارمند به سمتی ارتقا یابد که دیگر صلاحیت نداشته باشد.
4. بی کفایتی: در مرحله نهایی، کارمند برای برآوردن الزامات موقعیت جدید خود تلاش میکند. زمانی که فرد با چالش های نقش جدید دست و پنجه نرم می کند، ممکن است استرس، سرخوردگی و احساس شکست را تجربه کند.
نمونه هایی از اصل پیتر:
1. فروشنده ای که در بستن معاملات عالی است اما در مدیریت یک تیم مشکل دارد.
2. یک برنامه نویس با استعداد که رهبر تیم می شود اما با مدیریت پروژه دست و پنجه نرم میکند.
3. سخنران عمومی کاریزماتیک که مدیر عامل می شود اما با تصمیمگیری استراتژیک مشکل دارد.
چرا اصل پیتر مهم است؟