یه کتاب دیگه با موضوع پول ?
خدایی جذابه دیگه...نه؟? این اخرین کتابیه که امروز میذارم و باقیش ببینیم فردا چه کتابایی میخونم
میدونین که همیشه بهترین قسمت هارو براتون میذارم❤️
یه استارت اپ که دیگه هیچی، حالا حالاها نباید به سود فک کنه. درسته؟ نه. درست نیست.
این چیزیه که مایکل میخالوویچ توی کتاب «اول سود» دربارهش حرف میزنه و بهت میگه چطور و چرا رسیدن به سود باید اولویت مسیر کسب و کارت باشه.
پس اگه تو نقطهی شروع یه کسب و کار واستادی، از این کتاب غافل نشو.
داشتن یه ایده، پشتکار زیاد و مجموعهای از مهارتها، برای راهاندازی یک کسب و کار، واسهي اکثر کارآفرینا حسی مثل در اختیار داشتن چوب جادوعه.
اما این چوب جادو، وقتی کسب و کار اونها تبدیل به هیولای هزینهخوری بشه که حسابهای بانکیشون رو تا ته خالی کنه، میتونه برعکس تبدیل به یه کابوس بشه!
اشتباهی که اکثر کارافرینا مرتکب میشن اینه که به محض فروش، سعی میکنن که بخش بزرگی از سودشون رو خرج توسعه کسب و کار کنن و در نتیجه هزینههاشون رو افزایش بدن.
ولی، وقتی همهی درامد مجموعه برای توسعه مصرف بشه، طبیعتا دیگه سودی درمیون نخواهد بود. اما اونا فک میکنن که اشکالی نداره، چرا؟
چون یک روز خواهد رسید که کسب و کارشون انقد بزرگ بشه که چندین برابر سود کنن!
چون وقتی فروش به هر دلیلی کم بشه، هزینهها با کاهش اون دیگه پایین نمی یان و اینجاست که سرمایه و دارایی مجموعه مثل خون از بدن یه خرس زخمی سرازیر میشه و اون کسب و کار، سرنوشتی جز مرگ نخواهد داشت.
نکته دقیقا همینجاست که این مسیر لازم نیست به این شکل طی بشه.
درواقع چیزی که اکثر کارافرینا بهش باور ندارن اینه که تو میتونی کسب و کارت رو توسعه بدی، و همزمان از همون روز اول سوددهی داشته باشی.
چطور؟ راهحل اینه که از اون فرمول معروف قدیمی که میگه فروش منهای هزینهها سود رو تعریف میکنه سراغ این فرمول بریم که میگه:
فروش، منهای سود، میشه هزینهها.
یعنی به جای اینکه همهی هزینهها رو از مقدار فروشتون کم کنید و هرچی که موند رو به عنوان سود در نظر بگیرید، اول مقدار مشخصی رو به عنوان سود از فروش بردارید. بعد از هر چیزی که موند، هزینهها رو پرداخت کنید.
گرچه اینکار در ظاهر تغییر بزرگی به حساب نمییاد اما میتونه به طور کلی شکل کسب و کار شما رو عوض کنه و اون رو از یه زامبی هزینهخود، به یه ماشین چاپ پول تغییر بده.
اگه داری با خودت فک میکنی که چون تو فعلا کسب و کاری نداری پس بهتره گوش دادن رو متوقف کنی و بری سراغ یک کتاب دیگه باید بهت بگم که، اصول «اول سود» فقط درباره کسب و کار نیست و میتونی ازشون توی سرمایهگذاریها و دخل و خرجهای فردی هم استفاده کنی.
چون این اصول همون اصولی هستن که میلیونها انسان توی دنیا دارن ازش هر روز پیروی میکنن، البته نه برای مسائل مالی، بلکه برای کاهش وزن و فیت موندن. کدوم اصول؟
1.از بشقاب کوچکتر استفاده کن
2.چند وعده غذا بخور
3. جلوی هوس رو بگیر
4.و استمرار داشته باش
وقتی توی یه بشقاب بزرگ غذا میخوری، ناخوداگاه سعی میکنی که اونرو پر کنی، بعدشم خب ترجیح میدی که همهی غذا رو تا ته بخوری حتی اگه سیر شده باشی.
اما اگه از بشقاب کوچکتری استفادی کنی، خودبهخود غذای کمتری بر میداری که این یعنی کالری کمتر. درنتیجه، به مرور زمان، وزن کم میکنی. ربطش به کسب و کار چیه؟
همونطور که کوچک کردن اندازه بشقاب به کم کردن وزن در مرورزمانکمک میکنه، محدود کردن بودجه جاری کسب و کار شما هم باعث کاهش هزینههای کلی شما میشه. پولی که شما از هر فروش جمع میکنید، توی چهار بشقاب سرو میشه.
بشقاب اول بودجه جاری که یعنی همه هزینههایی مثل اجاره، قبضها، دستمزدها، تبلیغات و ... .
بشقاب دوم که حقوق و مزایای صاحب کسب و کار هست
بشقاب سوم مالیات و در نهایت بشقاب چهارم که میشه سود.
به طور معمول بشقاب بودجه جاری، بشقاب که نه یه دیس بزرگه! بعضی از کسب و کارها تا ۸۰ درصد درامدشون رو برای هزینههای جاری پرداخت میکنن.
اگه شما به طور معمول ۸۰ درصد هر فروشتون رو برای پرداخت هزینههای جاری کنار بذارید اما به یه دلیل ناگهانی مجبور بشید که این میزان رو به ۷۰ درصد کاهش بدید چه اتفاقی میافته؟ خودبهخود راهی پیدا می کنید که کارتون رو با هزینه کمتری انجام بدین!
همه ما میتونیم همیشه راهحلهای بهتری پیدا کنیم، منتهی شرطش اینه که تحت فشار قرار بگیریم و نیاز پیدا کنیم. فقط به اخرین باری که خمیر دندونت به اخرش رسید بود فک کن.
روزای اولی که اون خمیر دندون رو خریده بودی احتمالا از اول تا اخر مسواکت رو با یه لایی پر و پیمون ازش پر میکردی ولی وقتی به اخرش میرسه، حاضری با گذاشتن یک دهم اون مقدار روی مسواکت، مسواک بزنی.
قانون پارکینسون میگه که وقتی ما مقدار زیادی از هرچیز داشته باشیم، چه غذا، چه زمان، چه پول یا حتی خمیر دندون! تمایل داریم که بیشتر ازون چیز مصرف کنیم اما وقتی مجبور بشیم که با میزان کمتری کار کنیم به شکلی ناگهانی انسانهایی متفکر و چاره جو میشیم و میفهمیم که خیلی کمتر از چیزی که فک میکردیم نیاز داریم.
توی کسب و کار اگه بخش بیشتری رو به سود اختصاص بدی و هزینههای جاری رو محدود کنی، مجبور میشی که روند کاریت رو بهینهسازی کنی و هزینههای اضافی رو قطع کنی.
مثلا شاید بتونی نرم افزاری رو پیدا کنی که جایگزین بعضی فرایندها توی کارت بشه یا تصمیم بگیری به جای کار توی دفتر، از کارمندهات بخوای از خونههاشون دورکاری کنن.
جایی توی کتاب، کارافرینی از تیمش میپرسه: « چطوری میتونیم کاری که الان داریم انجام میدیم رو با یک سوم همین هزینه جلو ببریم؟»
کم کردن هزینهها تا حدود دو سوم کمی غیر منطقی به نظر میرسه اما اگه این سوال رو هر روز از خودت بپرسی از بینش خلاقانهای که درون خودت شکل میگیره و تاثیرش روی مدیریت کسب و کارت شگفت زده خواهی شد.
ادامه شو بخونید