شما زمان بیش از حد زیادی رو برای اینکه کارهاتون به عالیترین شکل ممکن انجام بشه صرف میکنید؟
شما هم گاهی انجام ندادن یک کار رو به "معمولی" انجام دادنش ترجیح میدید؟
گاهی پروژههاتون رو دیرتر از مهلت تعیین شده تحویل میدید چون با وجود زمان زیادی که برای انجامشون صرف کردید، به نظرتون اونقدر که لازمه خوب و راضی کننده نیستن؟
اگر موارد بالا یا چیزی شبیه به اونها رو در زندگی شخصی یا شغلی خودتون دیدهاید، احتمالاً شما یک "کمالگرا" هستید. شاید با شنیدن "کمال" و مفهومی که از اون در ذهن دارید تصور کنید که کمالگرایی یک خصلت مثبته. اما کمالگرایی مثل راه رفتن روی لبهی تیغه، همونقدر که میتونه به پیشرفت و رشد شما کمک کنه، میتونه خطرناک و آسیبزا باشه.
کمالگرایی در حالت نرمال به ما کمک میکنه که به دنبال پیشرفت باشیم و برای بهتر شدن تلاش کنیم. اما مشکل از جایی شروع میشه که تمایل ما برای کمال به یک وسواس تبدیل میشه؛ وقتی که به عنوان یک فرد کمالگرا به آدمی عصبی تبدیل میشیم که هیچ چیزی رو که ذرهای کمتر از "عالی" و "کامل" باشه قبول نداره.
چرا کمالگرایی اونقدرها هم خوب نیست؟
1-کارایی ما رو کاهش میده: وقتی که کاری رو تموم میکنیم، فکر میکنیم که هنوز هم جا داره که بهتر و کاملتر بشه. بنابراین تا وقتی که مهلت داریم سعی میکنیم کیفیت کار رو بالاتر ببریم، گاهی مهلت بیشتری برای انجامش درخواست میکنیم و به این ترتیب در واقع زمان بیش از حد و عموماً غیرضروری و غیرلازمی رو برای تکمیل کارها صرف میکنیم.
2-اثربخشی کارمون کاهش پیدا میکنه: ما کارهای کمتری انجام میدیم چون خیلی درگیر تکمیل و بهبود کارهایی هستیم که قبلاً شروعشون کردیم. مدام درگیر پیدا کردن مشکلات بسیار کوچک و جزئی هستیم و میخوایم که کارمون کاملاً بینقص باشه. و البته در بعضی موارد کم و زیاد کردن این جزئیات ممکنه اتفاقاً کیفیت کار رو پایینتر هم بیاره.
3-کارها رو پشت گوش میاندازیم: همیشه منتظر بهترین زمان و بهترین فرصت برای شروع هستیم. این تمایل ما برای عالی بودن، باعث میشه کارها رو به چیزی پیچیدهتر از چیزی که واقعاً هستن تبدیل کنیم. بنابراین یک کار ساده به طور ناخودآگاه برای ما به یک کار بسیار سخت و پر شاخ و برگ تبدیل میشه که از شروع و انجامش وحشت داریم! این حس وحشت و اضطراب باعث میشه شروع نکنیم و مرتباً انجام کار رو به تعویق بندازیم. اون "بهترین فرصت" هیچوقت از راه نمیرسه و بالاخره یه وقتی میرسه که خیلی دیره و ما میمونیم و تقویم و یه کاری که ماهیتش شاید بسیار ساده بوده و الان به یک هیولا تبدیل شده.
4-هدف و چشماندازمون رو فراموش میکنیم: انقدر درگیر جزئیات میشیم که فراموش میکنیم اصلاً چرا شروع کردیم و چه هدفی داشتیم!
5-مسائلی رو بزرگ میکنیم که وجود خارجی ندارن: ما مشکلاتی رو توی مسیرمون پیشبینی میکنیم که هنوز اصلاً وجود خارجی ندارن! و جالبتر اینکه شروع میکنیم براشون راه حل پیدا کنیم. بعد از پیشبینی راه حل، سراغ مشکل احتمالی بعدی میریم و این چرخه همینطور ادامه پیدا میکنه. پیدا کردن مشکلات و نقصهای احتمالی کم کم تبدیل به وسواس میشه.
در شروع این متن چندتا مثال از نشانههای کمالگرایی زدم. در ادامه نشونههای بیشتری رو با استناد به منابع مختلف مینویسم تا اگر به خودتون مشکوک هستید راحتتر به تشخیص نهایی برسید!
1-تفکر صفر و صدی دارید: افراد کمالگرا اهداف بزرگی رو برای خودشون مشخص میکنن و برای رسیدن به اونها سخت تلاش میکنن. بقیهی آدما از اینکه تلاش میکنن و پیشرفت میکنن راضی و خوشحال میشن، حتی اگه به اون هدف بزرگی که اول مشخص کردن نرسن. اما کمالگراها به این راحتی راضی نمیشن و حتی اگر در پایان به اندازهی یک نقطه با هدف اولیه فاصله داشته باشن، ناراضی هستن و احساس شکست میکنن.
2-همیشه منتقد هستید: کمالگراها بیشتر از بقیه، خودشون و دیگران رو مورد انتقاد قرار میدن. در حالیکه افراد سختکوش و عملگرا به هر دستاوردی که دارن افتخار میکنن و نسبت به دیگران هم رفتار حمایتگرانه دارن، افراد کمالگرا مدام به دنبال نقصها و خطاها هستن. برای اونها سخته که چیزی جز نقص و کمبود رو ببینن. این افراد وقتی کاری با شکست به پایان میرسه، مدام در حال قضاوت کردن خودشون و دیگران هستن.
3-ترس دلیل حرکت شماست: افراد تلاشگر و عملگرا به خاطر اشتیاقشون برای موفقیت و رسیدن به اهدافشونه که رو به جلو حرکت میکنن، اما آدمهای کمالگرا از ترس شکست به مسیرشون ادامه میدن و هر نتیجهای به غیر از "عالی" و "کامل" براشون هیچ فرقی با شکست نداره.
4-استانداردهای غیر واقعبینانه دارید: گاهی اوقات اهداف افراد کمالگرا اصلاً منطقی و معقول نیست. در حالیکه افراد عملگرا اهداف معقولی برای خودشون مشخص میکنن و حتی ممکنه بتونن فراتر از هدفشون جلو برن، آدمهای کمالگرا اهداف خیلی بزرگ و گاهی دور از دسترس برای خودشون مشخص میکنن. این ویژگی باعث میشه افراد کمالگرا احساس سرخوردگی و ناامیدی کنن و اعتماد به نفسشون کمتر و کمتر شه.
5-نتیجه محور هستید: افراد عملگرا و سختکوش از مسیری که برای رسیدن به هدف طی میکنن بیشتر از نقطه رسیدن به هدف لذت میبرن. اما دقیقا نقطه مقابل این افراد، اونهایی که به کمالگرایی منفی مبتلا هستن هیچ چیزی به جز نتیجه و هدف براشون اهمیت نداره و انقدر نگران رسیدن به هدف هستن و از شکست خوردن و نرسیدن به اون میترسن که هیچی از مسیری که برای پیشرفت و رشد طی کردن نمیفهمن و قاعدتاً لذتی هم نمیبرن.
6-در مورد هدفهاتون احساس سرخوردگی میکنید: افراد کمالگرا نسبت به آدمهای اهل عمل و سختکوش کمتر احساس خوشحالی و آرامش میکنن. در حالی که افراد عملگرا با سرعت بیشتری با احساس ناامیدی کنار میان و ازش میگذرن، افراد کمالگرا بیشتر و بیشتر توی احساسات منفی خودشون غرق میشن و بابت نرسیدن به هدفشون -که احتمالاً اصلاً قابل دستیابی هم نبوده- احساس شکست و سرخوردگی میکنن.
7-از شکست میترسید: کمالگراها خیلی بیشتر از افراد عملگرا از شکست میترسن. اونها انقدر نگران نتیجهی کار هستن و انقدر از هر چیزی کمتر از نتیجهی کامل احساس ناامیدی و نارضایتی میکنن که شکست براشون یک مفهوم خیلی وحشتناک محسوب میشه. برای همین گاهی ترجیح میدن اصلاً شروع نکنن تا اینکه شروع کنن و شکست بخورن.
8-وقت تلف میکنید: تناقضی که من شخصاً بارها و بارها تجربهاش کردم اهمالکاری و اتلاف وقته در عین حال که میخوام در حد توانم بهترین باشم! درسته که اهمالکاری به بهرهوری افراد لطمه میزنه، اما همونطور که پیشتر در موردش نوشتم، افراد کمالگرا گاهی انقدر نگران اشتباهات احتمالی و ترس از شکست و کامل نبودن و عالی نبودن میشن که یه موضوع نه چندان پیچیده براشون به یه اتفاق هولناک تبدیل میشه و میتونه اونها رو تا نهایت انفعال برسونه و فلجشون کنه.
9-روحیه تدافعی دارید: از اونجایی که کمالگراها به هیچ چیزی جز "کامل" و "عالی" قانع نیستن و هر چیزی غیر از این براشون دردناک و وحشتناکه، نسبت به انتقادات بقیه حالت تدافعی دارن و جبهه میگیرن. در طرف دیگهی این طیف، افراد عملگرا به انتقادات به چشم اطلاعات مفیدی نگاه میکنن که در آینده میتونه باعث رشد و پیشرفت در عملکردشون بشه.
10-اعتماد به نفس پایین دارید: بر خلاف افراد عملگرا، کمالگراها اعتماد به نفس کمی دارن. اونها انقدر عملکرد خودشون رو مورد نقد و قضاوت و موشکافی قرار میدن که در نهایت اعتماد به نفسشون آسیب میبینه. از سمت دیگه، به خاطر رفتار منتقدانهای که ممکنه برای دیگران آزاردهنده باشه، ممکنه به آدمهای تنهایی تبدیل بشن که دیگران اونها رو پس میزنن. این موضوع هم میتونه اعتماد به نفس کمالگراها رو پایین بیاره.
شما چه مثالهایی از کمالگرایی به ذهنتون میرسه؟
برآوردتون از روحیه خودتون با توجه به این نشونهها چیه؟ عملگرایید، کمالگرایید (مثبت) یا کمالگرای منفی؟