چرا هیچ دستاوردی ندارم ؟ تمام روز را در پست های مسخره اینستا و یا انیمه ها میگذرانم . روز های کلاسم مشق هایشان را انجام میدهم و با بچه ها به بیرون میروم . در حال تحلیل رفتن هستم . مغزم دیگر نمیتواند مثل قدیم پر از موضوع باشد و بدنم از بی تحرکی در حال ضعیف شدن است . هیچ کار نمیکنم که در طول روز از خود راضی باشم . به دوستان خود اهمیتی نمیدهم و دوستانم به من اهمیت میدهند . همیشه برایشان دردسر بودم . همیشه آنی بودم که باید به حرفهایش گوش داد و دلش را خالی کرد . همیشه همانی بودم که حرف هایی که نباید از دهانم بیرون میپرید و مقصر میشدم . همیشه آدم بدی بودم و افکار بدی داشتم . چرا نمیتوانم درست باشم ؟ چرا نمیتوانم مشکلات دیگران را حل کنم و بار اضافی برایشان نباشم ؟ چرا همیشه باید دیگران را اذیت کنم و زجرشان بدهم و چرا باید همینطور به گند بکشم و به گند کشیده شوم . من به این زندگی بدهکارم . به روزها و آدمهایش . به دوست ها و دشمنانش . به زن ها و مردانش . به حشرات و حیواناتش . بدهکاری من به قدری است که کسی آنرا نمیبیند . دقیقا مثل فضا . همه ما را احاطه کرده اما ما تمها قسمت کوچکی از آن به معنی آسمان را میبینند ، حتی خودم . و تنها کسانی که خواستند به من نزدیک شوند باقی دیگر را میبینند و طلبکار من میشوند . دوست ندارم اینطور همچنان بدهکار بمانم اما کار دیگری نمیتوانم بکنم . تنها کاری که میتوانم بکنم بیشتر بدهکار نکردن خودم به آنهاست که در آن صورت به خود بدهکار میشوم . انگار قرار است دنیایی بدهکاری داشته باشم