farideh fard
farideh fard
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

ارثیه


سمیرا. سمیرا کجایی؟ موبایل منو از تو کیفم بیار.

_ دادنزن زن . چه خبرته ؟همسایه‌ها از دست جیغ و داد های تو عا جز شدن. والا اگه بفهمن صابخونه جوابمون کرده، از خوشحال شیرینی پخش میکنن.

_ آهان ، حالا مقصر آلاخون والاخون شدنمون منم. نه عزیزم تو صد میلیون رو آماده کن، ببین چطوری صابخونه جوابمون که نمیکنه هیچ ، دور سرمون هم میگرده .

_مامان تو کدوم کیفته؟

_ وای که چقدر خنگی. همون کیف طوسیه که ظهر باهاش بیرون رفته بودم دیگه .

_حالا من به جهنم، اینقدراین بچه را تحقیر نکن. بیخود نیست جلوی جمع دستپاچه میشه نمیتونه حرف بزنه .

۱۴ سالشه ولی وقتی دور هم جمع میشیم، به اندازه یه بچه دو ساله حرف نمیزنه.این کارتن ها رو کجا بذارم؟

_ بذار شون کف آشپزخونه . برای وسایل کابینت ها می خوامشون. تو نمیخواد به من مادری کردن یاد بدی. به مادر خودت یه چیزی بگو که باعث همه ی این بدبختی هامونه. اِ اِ اِ ، من نمیفهمم برای چی وقتی پدرِ خدابیامرزتون مریض شد همه ی مال و اموالشو کردید به نام مادرتون ؟ خونه رو به نامش کردید هیچی نگفتم. با خودم گفتم ، فکر کردید پیرزنه ، آخر عمری نخواستید ویلون و سیلون بشه. مغازه ها را برای چی زدید به نامش؟

_ بیا مامان ، انگار دو تا میس کال هم داشتی.

_ کی بوده؟ مراقبِ اون جعبه‌های رو میز غذاخوری باش . کریستال ها رو توش جا دادم. دوتا جعبه هم گذاشتم جلوی کمدت، برای کتابهات. ی کم به خودت زحمت بده کمک کن.

_ حواسم هست .کتابهام رو هم جمع کردم. میس کالها هم مالِ مامان بزرگ بوده.

_ چی شده مامان من به تو زنگ زده؟ سمیرا بابا ، پنجره اتاقت رو ببند. توری اش را کَندَم ، پشه میاد تو.

_ خدا میدونه. لابد دستور خریدی ، چیزی داشته . همیشه برای کلفتی منو میخواد.

_مریم خیلی بی انصافی. مامانم کی به کسی کاری گفته که تو دومیش باشی. بیچاره که همه کاراشو خودش انجام میده . تو از این اسباب کشی اعصابت خُرده، میخواهی همه چیز رو سرِ مامانم بشکنی. این چارپایه را کجا گذاشتی؟ امشب میخوام این لوستر رابازکنم و سر فرصت تمیزش کنم .

_ توتراسِ اتاق خوابِ خودمونه. چرا بهم حق نمی دی؟ مقصر مامانته دیگه. مگه نمیدونه ما مستاجریم . مگه بهش نگفتی صابخونه پول بیشتر خواسته. یعنی نمیدونم اگه جورش نکنیم ، باید ازاینجا پاشیم؟ قفل زبونش رو باز میکرد و یک کلمه می گفت: بیا یکی از این مغازه ها رو بفروش.

_ برو کنار چارپایه را بذارم. آخه مگه فقط منم . به جز من ، احمد و امیر و نازنین هم هستن.

_ آره میدونم، اونا هرکدوم توی خونه های خودشون هستن. الان تو گیر کردی . تو لنگِ این پولِ لعنتی هستی . والا بخدا اگه مامانت می‌گفت، اونها هیچ مخالفتی نمی کردند. یعنی احتیاج به این پولها ندارن.

ماشاالله وضع همشون خوبه . بد بختشون من و تو هستیم.

_ بس کن . جلوی این بچه کم منو کوچیک کن.

_ برو بابا . اونم تورو شناخته .

_سمیرا بابا، بی زحمت از تو کمد اون جعبه ابزار را برای من میاری؟

زنگ تلفن به صدا در می‌آید.

_بفرما، مامان جون تونه . من که گوشی رو بر نمیدارم .

_عجب آدمی هستی. خوب تا من خودمو برسونم ، قطع میشه.

_ نترس قطع نمیشه . خودم گوشی رو برات میارم اون بالا.

_ مامان قربونت بشم سلام .خوبید. چشم بفرمایید. الان رو بلندگو. خیر باشه .

_انشالله خیره پسرم. میخواستم یه چیزی بهتون بگم، زنگ زدم گوشی مریم جون جواب نداد. فکر کردم شاید اینطوری بهتر باشه. این چیزایی که می خوام بگم رو سه تایی تون بشنوید.

_ سلام مامان جون . ببخشید. گوشیم تو کیفم بود نشنیدم .

_عیبی نداره دخترم.

زنگ در آپارتمان زده می‌شود .

_سمیرا بابا درو باز کن .

_اول از لنز نگاه کن ببین کیه؟

_بابا صابخونه است .

_ببخشید مامان ی دقیقه گوشی دستتوباشه من برم د مِ در .

_اِ ، آقای مهماندوست سلام . گفتم عصر میام بنگاه خدمتتون .

_ آقا شما منو مسخره کردید؟ چه سلامی چه علیکی؟ حواستون نیست . عصر کدومه ؟ الان شبِ . ۲ ساعتِ تو بنگاه معطل شما هستم. واقعا فکر کردی من باورم شد که تو این چند روز، میتونی ۱۰۰ میلیون جور کنی؟

بفرما خودت هم میدونستی جور نمیشه که مشغول بسته‌بندی لوازم خونه ات شدی.

_ آقای مهماندوست بفرمایید داخل، ما آبرو داریم. لطفاً بیرون سر و صدا نکنید .

_خانم چه بی آبرویی کردم ؟ یعنی آبرو فقط مال شماست؟ پس من چی؟ اصلا گناه کردم صابخونه ی شما شدم ؟

مرد ناحسابی مگه نگفتی قراره ی ارثِ بزرگ گیرت بیاد . من که سه ماه بیشتر بهت فرصت دادم . پس کو؟

_ آقای مهماندوست شما گوش کنید. اتفاقا الان مادر همسرم ...

_خانم چی رو گوش کنم ؟ مادرشوهرتون چی ؟

من از اولش هم به ایشون گفتم اشتباه کردن ملک و املاک پدرشون را به نام مادرشان زدن. پیرزن امکان نداره تا زنده است بذاره اون مغازه ها و خونه فروش بره.

_ نخیر آقا اشتباه می کنید. من الان زنگ زده بودم به پسرم بگم برای فردا قرارِ محضر گذاشتم. تا فردا شب هم خودم ۱۰۰ میلیون به حسابتون واریز میکنم. لطفاً حالاهم خانواده ی پسرم را راحت بذارید. تا من زنده‌ام نمیذارم آب تو دلشون تکون بخوره.

در ضمن برای سال آینده هم، از حالا دنبال مستاجر باشید . چون می خوام امسال سرِ فرصت براشون یه خونه ی خوب بخرم.



شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید