تمام چیزی که می خواستم این بود که بتوانم یک بار دیگر بغلت کنم. موهایت را ببویم. کرونا روی سینه ام افتاده بود. نفسم را تنگ می کرد. در قبر تنهایی ام کنار کرونا دراز کشیده بودم. روزهای بی رنگ من هیچ عطری نداشتند. خودم را در انبوه ملافه های سفید کفن کرده بودم. درد بدنم تمامی نداشت. انگار پاهایم راتوی هاون می کوفتند.
باد سرد از درز پنجره اتاق به گونه هایم می خورد و مجبور بودم سرم را ببرم زیر پتو. موهایم از عرق دور گردنم چسبیده بودند. اگر دستم را تکان می دادم هوای خنک اتاق، زیر پتو می آمد و جای گرمم را از من می گرفت. نفس داغ را به سختی بیرون می دادم و هوای سرد ریه هایم را پر می کرد.
دیدم پنجره باز شده. پرده ی اتاق کنار می رفت و دوباره به جای خودش برمی گشت. سرم را که چرخاندم تو را دیدم. توی اتاق قدم می زدی. لیوان ها را شستی. جوراب لنگه به لنگه ام را جفت کردی و گذاشتی زیر چوب لباسی. فقط به تو نگاه می کردم. راه رفتنت را. چشمانت را، هر بار که یک دستمال کاغذی مچاله کف اتاق می دید، دنبال می کردم. پرتغال ها را یکی یکی از یخچال در آوردی و با حوصله مشغول شستن شان شدی. همه ی کابینت ها را گشتی تا آب میوه گیری را پیدا کنی. یک حوله خیس دستت بود. گذاشتی روی پیشانی ام. خوابم برد.
چشمانم را که باز کردم اینجا نبودی. پنجره اتاق محکم بسته شده بود. لیوان های کثیف ردیف کنار هم روی کابینت صف بسته بودند. یک لنگه جورابم زیر میز بود و آن یکی اش روی صندلی. اگر عطرت را به یاد می آوردم، می فهمیدم خواب نبودم. تب نداشتم. تو اینجا بودی. عطرت نبود. ای کاش نمی خوابیدم. ای کاش بیدار نمی شدم.
هوای اتاق خفه ام می کرد. کرونا به صورتم می چسبید. دستانم کرونایی بود. صورتم را که شستم حالم بهتر شد. گذاشتم آب خنک تا گردنم سر بخورد. انگشتانم را پشت گوش هایم کشیدم تا تمام رگ های عصبی آنجا ، از این حال خوش لذت ببرند. پاهایم را تا میز کنار پنجره به دنبال خودم کشیدم و گوشی ام را برداشتم. مامان چهار بار زنگ زده بود.
اینترنتم را روشن کردم، پیام های واتس اپ پشت سر هم بالای صفحه ظاهر می شدند و ثانیه ای نگذشته بود پیام بعدی جای پیام قبلی را می گرفت. تعداد شان زیاد می شد و بعد از چند ثانیه، گوشی ام آرام گرفت. صد و شصت و دو پیام در واتس اپ مرا صدا می زدند. پیام ها مرا در آغوش می کشیدند و حالم را می پرسیدند. همه شان دورم را گرفته بودند. لبخند میزدند و ایموجی های بوسه و بغل ، اشک و آه و دلتنگی به من دلگرمی می دادند. من در اتاق غمناک خودم، دوستانم را کنارم داشتم و صدای خانواده ام جای خود را به کلمات بی جان داده بودند. احساس کردم اطرافم گرم تر می شود. کرونا داشت تسلیم می شد.
صفحه ی چت ها را بالا و پایین بردم و هیچ پیام جدیدی از تو نبود. نادیده گرفتمت. اپلیکیشن RadioFM را باز کردم و اجازه دادم صدای آرام پیانو گوش هایم را پر کند. ناخودآگاه خودم را همراه تو کنار ساحل دیدم. با هم چای می خوردیم. از ماسک ها خبری نبود. فاصله ی یک و نیم متری به چند سانتی متر می رسید. بوی الکل بینی ام را نمی سوزاند. فقط بوی تو بود و نمک دریا.
همان لحظه گوشی ام را برداشتم و S Note را باز کردم. می خواستم لحظه ای را به تصویر بکشم که یک سال پیش من و تو، کنار دریا، فارغ از همه ی دغدغه های امروز بودیم. نمی دانستیم که یک ماه آینده ، پای ویروس افسانه ای به شهر ما باز می شود و ما را از هم دور می کند. شاید دست هایمان این روز ها به هم نمی رسند اما قلب هایمان بیشتر از همیشه به هم نزدیک اند.
هر چه موسیقی پیش تر می رفت من بیشتر در رویا ی شیرینم غرق می شدم. قلم گوشی، نرم و سبک، تصویر ذهنی ام را واقعی می کرد. چهره ات را شفاف و زنده می دیدم. لبانت بی حرکت بود. فقط صدای تو را لازم داشتم. دنیایی را آرزو میکردم که من و تو بدون هیچ خطری همدیگر را ببینیم. گوشی زنگ خورد. اسم تو روی صفحه بود.
Incoming video call from Him…
سریع آن را قبول کردم. صورتت را دیدم. لبخند می زدی. بدون اینکه چیزی بگویی همه را از چشمانت خواندم. تو بیشتر از من دلتنگ بودی. با همان نگاهت حالم را پرسیدی. گفتی گلویم بهتر شده؟ کنجکاو بودی بدانی غذا خوردم یا نه. بی اختیار گریه ام گرفت. نیازی نبود حرفی بزنیم. تو همه چیز را می فهمیدی. میدانستی که چقدر آغوشت را می خواهم. چند دقیقه فقط همدیگر را نگاه می کردیم. لبخند زدی و گفتی : منم همینطور. خیلی زیاد.
صدایت را که شنیدم دیوار شیشه ای بین ما شکسته شد. گوشی ها بین ما پل زدند. ترسی نبود. فاصه ای نبود. دستانت را گرفتم. تو را حس می کردم. عشق همه ی مرز های بین ما را از میان برد.
تنها عطرت را می خواستم. گوشی های کرونا زده مثل من بو را نمی فهمیدند. روزهای کرونایی مرا به این فکر انداختند که چقدر عطر ها مهم هستند، من بیشتر از همیشه دلتنگ عطرت می شدم. اگر فقط گوشی هایمان می توانستند عطرت را به من برسانند برایم کافی بود . هیچ چیز نمی خواستم.