سال ها و دهه پیش، نوشتن یک اتفاق مهم و حتی خارق العاده بود. چیزی مثل فضانوردی امروز! چرا که تا همین چند قرن پیش، تعداد افرادی که خواندن و نوشتن بلد بودند، همیشه در اقلیت بودند. برای همین هم حتی یک کاتب ساده بودن هم، شان و قرب بالایی داشت. به مرور و با یک شیب بسیار کند، این شرایط تغییر کرد و با همه گیر شدن آموزش و مدارس در سراسر جهان و البته اختراع دستگاه چاپ، نوشتن رونق بیشتری هم گرفت. اما همچنان نوشتن در اختیار همه نبود؛ در حقیقت با آنکه دیگر تقریبا همه می توانستند بخوانند و می خوانند، کمتر کسی به سراغ نوشتن می رفت.
اما در دنیای امروز و با وجود شبکه های اجتماعی، نوشتن به یک امر عادی و روزمره تبدیل شده است. تا جاییکه هستند افرادی که از همین توییتر به نویسنده تبدیل شده اند! اتفاقی که چندان به مذاق طرفداران متعصب ادبیات چندان خوش نیاید. اما چه خوشمان بیاید چه نیاید، همین لایک هایی که پای پست ها گذاشته می شود، می تواند آدم ها را به نویسنده هم تبدیل کند.
به همین دلیل هم، شاید این روزها مانند روزهایی نباشد که نسل ما سودای نوشتن در سر داشت. آن زمان، خیلی ها این سوال را داشتند که «چطور بنویسیم؟». امروز، دیگر کمتر این سوال مطرح می شود و آدم ها صرفا می نویسند، چرا که جایی برای نوشتن و دیده شدن نوشته هایشان دارند. این اتفاق، هم جنبه های مثبتی دارد و هم جنبه های منفی. شاید نکته مثبت آن، شکست آن دیوار شیشه ای باشد که پیش روی «نوشتن» به وجود آمده بود و نوشتن، مانند قبل در انحصار نیست.
اما نکته منفی آن را در «نخواندن» می بینم. ما این روزها بسیار بسیار بیشتر از آنکه بخوانیم، می نویسیم. نکته اینجاست که مغز هر نویسنده ای نیاز دارد تا هزاران هزار بایت، اطلاعات و کلمه و... دریافت کند تا بتواند بنویسد. نظر شخصی من این است که تناسب میان ورودی و خروجی مغز آنهایی که امروز می نویسند (نه لزوما نویسنده باشند، چه خودشان را نویسنده بدانند یا ندانند) برعکس شده و خروجی، بیشتر از ورودی شده است؛ با آنکه حجم و کمیت نوشته های امروزی بسیار بسیار بالاتر از گذشته است و با شیب بسیار بالایی در حال افزایش نیز هست.
در این مطلب، به دنبال دلیل و علت این اتفاق نبوده ام؛ چرا که به تحقیق و بررسی بسیار زیادی نیاز دارد؛ هرچند حدس های می شود زد. بیشتر به دنبال تلنگری به خود هستم که فراموش کرده ام زمانی چقدر اهل خواندن بودم.
نوشتن امروزی، ساختار خود را نیز تغییر داده که در مطلب بعدی، کمی به آن خواهم پرداخت.