چه تصوری از "خود" داری؟
چه توضیحی در پاسخ به "من کیستم" داری؟
توضیح شما، حقیقت دارد یا واقعیت؟
توضیح واقعیت چیست؟
مرز واقعیت و خیال کجاست؟
اگر شروع کنم به روال عادی نوشتن و سوال کردن ... تکرار کرده ام.
فرار از روزمرگی و تکرار ها به چه قیمت؟
تلاش برای رهایی احساسات...
اما چرا .
جلد ها را ورق زدن برای یافتن حقیقت خود.
گویی بی فایده است.
احساس گناه در حالی که اشتباهی مرتکب نشدی.
سرپیچی و فرار از مضحکه خانه دنیا
در حالی که با اخلاق واژگونی دارد.
آدم خوب به چه کسی میگویند؟
برای تمام کلمات تعریفی تازه میخواهم.
اما چه میشود اگر با تعاریف مخالف باشی.
چطور با تعریفی موافقت کنم در حالی که آن را نمیفهمم.
اگر هرکدام از ما تعریفی شخصی از واقعیتِ یک چیز داشته باشیم، کدام حقیقی تر است؟
چه کسی تعیین میکنند چه چیز درست و چه چیز غلط است... هیچ کس.
رهایی و آزادی به چه صورت است؟
عمری میخواهم زندگی کنم.
شادی در چیست؟
میخواهم لذت ببرم.
نه تصور عامی که از لذت وجود دارد.
وجود میلیارد ها اثر انگشت متفاوت از هم چندان هم جالب نیست.
این که میلیارد ها "دید به هستی" وجود دارد؛ این است که حیرت میآفریند. میلیارد ها دید متفاوت در عین حال "یک" واقعیت. این خود شگفتی است.
توضیح شما از واقعیت، چقدر به واقعیت نزدیک است؟
...
چند درصد از بدنمان اهدا شود تا من، من نباشم؟
اگر تمام بخش های بدنمان را اهدا کنیم ما میمیریم؟ با اهدا کدام بخش از بدن انسان، روح و وجود او به بُعدی دیگر راه مییابد؟
یک انسان جاودان با اندام های مکانیکی جایگزین شده... یا...
اگر انسان میتوانست تمام اعضای بدن خود را به محض از کار افتادن با عضو جدید کلون سازی شده از سلول های بنیادی خود جایگزین کند، عمرش شاید از دویست و سیصد سال هم میگذشت.
آنوقت چه چیز به زندگی ها پایان میداد؟ دیگر سکته یا ایست قلبی مرگ به ارمغان نمیآورد، اما " از دست دادن معنای زندگی " میتوانست باعث تصمیم به پایان دادن به زندگی جاوید باشد؟
...
میخواهم زنده باشم چون...
سوالاتی با مضمون " چرا میخواهی ..." با جملاتی پاسخ داده میشوند که در تفتیش لذائذ اند. "میخواهم چون..."
چرا میخواهی زنده باشی و زندگی کنی؟
میخواهم زنده باشم چون ... میخواهم زندگی را بفهمم.
پس "فهمیدنِ زندگی" لذت را در پی دارد.
پس جواب میتوانست اینطور خلاصه شود؛ میخواهم زنده باشم چون میخواهم لذت ببرم.
اما زندگی "برای" لذت، کمی ناجور جلوه نمیکند؟
...
چه چیز راجب زندگی شگفت آور است؟
آفرینش.
تخیل، خلاقیت، ابداع، نوآوری، تفاوت، جوهره زیبای زندگی.
شاید تخیل و خلاقیت جوهر زندگی باشد.
آفریننده شادی.
مرز خیال و واقعیت فرسنگ ها دور از خیال یا واقعیت است.
مزه مزه کردن اجزای هستی، پی بردن به ساختار ها. (کیمیا) در طرفی دیگر خود خلق کردن.
آفرینش، خلق و ابداع با بازوان تخیل.
حقیقت بخشیدن به نوآوری های شخصی و قدرت دادن به آن ها با تفاوت ها.
گویی "تفاوت ها" نطفه مخلوقات جدید اند..
...