خیلیها به دموکراسی به عنوان راه حل نهایی نگاه می کنن و مشکل رو حل شده فرض میکنن! راهکار دموکراسی به مراتب از دیکتاتوری بهتره اما مسلما راهکار نهایی نیست.
اما چرا دموکراسی محکوم به شکسته؟
جواب کوتاه اینه که فرآیندهای دموکراتیک اصلا بهینه طراحی نشدند و غالبا حل خود مشکل و مسئله، درجه دوم اهمیت را نسبت به فاکتورهای دیگری مثل نظر جامعه، روابط بین افراد و رقابت قدرت و شهرت داره. پس بیشتر انرژی افراد در هر سطحی، صرف پاک کردن اشتباهات قبلی، پاک کردن راهحلهای رقیب فارغ از درست و غلط بودنشون، فریب جامعه و رسانهها و رقابتهای بی فایده میره، به جای اینکه روی نتیجه تمرکز بشه.
دیکتاتوری در نقطه مقابل، تمام انرژیشو متمرکز میکنه، حالا یا روی یه هدف خیلی خوب و یا خیلی بد. همین باعث میشه که حتی امروز "دیکتاتوری مصلح" برای خیلیها گزینه بهتری باشه نسبت به دموکراسیی که کار نمی کنه و ضعیفه.
ولی بزرگترین باگ دیکتاتوری که طمع قدرت، زیاده خواهی و تکبره که باعث میشه حتی بهترین هدفها به بدترین شکل ممکن اجرا بشن و در نتیجه، مرض افراط و تفریط حکومتهای دیکتاتوری رو فلج میکنه.
تا وقتی قبول نکنیم مشکلی وجود داره، دنبال راه حل هم براش نمیگردیم.
دموکراسی بهترین راهکار امروزه، اما بهترین راهکار نیست. یه راهکار بهتر باید ارائه بشه وگرنه دموکراسی هم تو دام ضعف خودش نابود میشه.