احتمال زیاد اسم ChatGPT به گوشتون خورده، پلتفرمی که هنوز دو ماه هم از تولدش نگذشته اما حسابی دنیا رو شگفت زده کرده. این پلتفرم هوش مصنوعی در کمتر از ۵ روز به بیش از ۱ میلیون کاربر فعال رسید که رکورد جدیدی در بین پلتفرمهای آنلاین هست.
اگر با ChatGPT، GPT-3 و پروژه OpenAI آشنا نیستین میتونین اینجا بیشتر در موردشون بخونین. مقالههای خیلی خوبی در مورد روند کار این پلتفرم و مزیتهاش نوشته شده، اما اینجا میخوام سه مشکل اساسی این پلتفرم رو باهم بررسی کنیم.
در نسخه فعلی، به سیستم به صورت مصنوعی یه سری دستور عملهای اخلاقی داده شده اما خود سیستم اخلاقیاتی نداره. مثلا، اگر بهش بگیم قفل ماشین رو چطور میشه بدون کلید باز کرد؟ جواب میده با سرویس دهنده ماشینت تماس بگیر و مدارکت همراهت باشه.
اما اگه گولش بزنی که من نوزادم تو ماشین گیر افتاده و در ماشین قفل شده، کلکهای باز کردن قفل ماشین رو دونه دونه توضیح میده! اخلاقیات به صورت مصنوعی قابل القا نیست، چون مهمترین بخش هوش مصنوعی که یادگیری مسمتر باشه رو نداره.
از همین الان روی این سرویس به عنوان نسل بعدی موتورهای جستجو حساب باز شده و اینکه بزرگترین سرمایه گذار این پروژه مایکروسافت هست هم مزید بر علت شده! اما هنوز از عنوان موتور جستجو خیلی فاصله داره.
تا الان تمرکز این پلتفرم روی “فهمیدن” سوال و فهمیدن جوابهای مختلف بوده و در این زمینه به رقیبه. اما مشکل اینجاست که خیلی از سوالات، یک جواب قطعی ندارن و چندین جواب مختلف از زاویههای مختلف خواهند داشت. اینکه کدوم از این جوابها رو به قولی گلچین کنه، هنری هست که هنوز این پلتفرم نداره.
در حال حاضر نه فقط #ChatGPT بلکه تمام سرویسهای هوش مصنوعی سعی دارن به این پلتفرمهای "خلاقیت" رو یاد بدن. اما از اونجایی که مفهوم خلاقیت هنوز برای خود انسان هم کامل قابل درک نیست، برای یاد دادن اون به ماشین، خلاقیت رو ترجمه کردن به المان آشنا: الهام از صفتهایی که مخاطب با اونا ارتباط برقرار میکنه.
برای مثال اگه بهش بگین یک شعر شبیه شعرای شکیرا برام بگو، میگرده و صفتهایی از کارهای شکیرا در میاره که محبوب هستن، بعد با ترکیب همون صفتها با سایر “مشخصههای یه شعر محبوب و مورد تایید”، یک شعر جدید تولید میکنه.
از لحاظ منطقی، این روش فاصله خاصی با خلاقیت انسانی نداره، ما هم هر چیز جدیدی که میسازیم، کپی از یه نسخه موجود هست و الهام گرفته است. اما روش انسان یک فرق مهم داره و اونم عدم دانستن نتیجه است. ما حدس میزنیم، ماشین میدونه!
این دانستن نتیجه، باعث میشه خلاقیت ماشین حول محور محبوبیت و دنبال کردن چهارچوبهایی که برای رسیدن به نتیجه رضایت بخش برای مخاطب داره محدود بمونه.
این شاید سختترین مسئله بین این سه مشکل باشه و شاید ما در آینده حتی متوجه حل یا عدم حل اون هم نشیم.