ویرگول
ورودثبت نام
فرشاد مروج(فرفری)
فرشاد مروج(فرفری)
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

حسین پناهی و پروفسور سمیعی و کرونا

پیش بینی حسین پناهی از کرونا

گپ حسین پناهی و پروفسور سمیعی

بی شک حسین پناهی یکی از بازیگران سینمای ایران بود که در دوران حیاتش مورد لطف قرار نمی گرفت و با اینکه بیشتر نقش هایش چندان به چشم نمی آمد اما بازیهایش پر بود از فلسفه و عشق و احساس و مخصوصاً به قول خودش کودکی و بعد از مرگش هم دلنوشته هایش و اشعارش او را مشهور تر از قبل کرد البته دلنوشته هایی که گهگداهی به دروغ به او نسبت می دادند و می دهند هم کم نیست ولی هر چه هست زیباست.

دیروز در اتاق مجاور دفتر کارم که در روی سردر آن زده است " دفتر کار پرفسور سمیعی و مرحوم حسین پناهی و دوستان " صداهایی می آمد من هم که فضول، گوش تیز کردم و هر چه شنیدم نوشتم.

حسین پناهی : می دونی بهشت کجاست ؟ یه فضای چند وجب در چند وجب بین بازوهای کسی که دوستش داری.

پرفسور مجید سمیعی : حسین جان بین بازوها رفتن خطرناکه کرونا می گیری .

حسین : آها. پس خدایا، دست بشکنه، پا بشکنه، سربشکنه، گور بابای دل، بزار دل هم بشکنه ولی کرونا نگیریم. خوب شد مجید ؟

مجید : وزنش که نه ولی معنیش آفرین درسته .

حسین : می دونی مجید، پشت چراغ قرمز پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت ماسک می خواهید؟ پنج تا 20 هزار تومن...

آهی کشیدم و با خود گفتم : من که پول ندارم ولی اگه داشتم تمام ماسک هایت را می خریدم آنوقت هم تو پولدار می شدی هم من.

مجید: خب می گفتی واست کارت به کارت می کردم . می دونی چقدر مفت بوده؟

حسین: یادت رفته ها ما تحریمیم . تحریم میفهمی مجید جان.

مجید : ها.

حسین : کلاً این روزها به جای "شرافت " از انسانها فقط "شر " و "آفت" می بینی .

مجید : احسنت، آفرین ، خوشم اومد سخت نگیر حسین جان ، کافیه فقط گرمی بخوری این کرونا فقط چارش گرمیه ، راستی سیر ، سیر یادت نره.

حسین : آها پس بگو ، تو گفتی سیر بخورن ،من بدبخت شم.

مجید : چرا ؟

حسین : چون دنیا را بغل گرفتیم، گفتیم امن است، هیچ کاری با ما ندارد، خوابمان برد، بیدار شدیم، دیدیم کرونا گرفتیم. تازه بوی سیر هم تمام بدنمان را پر کرده بود.

مجید : یعنی تو الان کرونا داری حسین؟

حسین : کرونا دارم ولی دروغ گفتن را نیز خوب یاد گرفته ام حال من خوب است خوب خوب.

مجید : منو نترسون از کرونا می ترسم. راستش اصلا گرمی هم چاره کار نیست سن منم که بالاست پام لب گوره .

حسین : ای بابا مجید یادت رفته ها من مردم . من چند سال پیش مرحوم شدم. تازه هزار تا هم وصیت نامه به نامم منتشر شده .

حاجی تبریزیان : اصلاً نگران نباشید. برای مرده و زنده چاره کار روغن بنفشه رو باید ...

حسین : هیچی نگو بسه هزار بار گفتی .

مجید : تو رو خدا ساکت شو آبرومون رو بردی این روزا.

حسین : نیازی نیست اطرافمان پر از آدم باشد همان چند نفری که اطرافمان آدم باشند کافیست کرونا را حتماً میگیریم.

مجید : آره حسین جان خیالت تخت .

اینجا بود که یه کم سر و صدا اومد و برای دقایقی من نتونستم بفهمم تو اتاق کناریم چی میگذره ولی با صدایی کوبنده که می دونستم صدای کیه دوباره بحث جدی شد.

کوروش کبیر : شرمند ه بی موقع در میان کلامتان پرتاب شدم ، مگر چه ایرادی دارد که خون آریایی توسط این کرونا به تمام دنیا صادر شود. حال چه با ویروس چه بی ویروس . من یک آریاییم و هیچ کس عقل و هوش و زیرکی ما آریاییها را ندارد اگر باور ندارید از آقای شماره 5 بپرسید.

منوچهر نوذری : به من چه اصلا پای منو وسط می کشید من همونقدر که تونستم یک عادل فردوسی پور رو مشهور کنم بسه همین دیروز نامه اخطار اومده واسم چون تو عادل رو مشهور کردی و اون الان سر ناسازگاری با ما داره باید بیای نمی دونم کجا پاسخگو باشی . اصلاً معلوم نیست من ته پیازم سر پیازم.

مجید : خوب گفتی یادم اومد پیاز هم برای کرونا مفیده .

حسین : بیخیال مجید . یادم رفت جواب کوروش جون رو بدم، بهتره از یکی از سخنانم وام بگیرم و جلسه امروز رو ختم کنم:

با اجازه محیط زیست در دریا دکل می کاریم و نمی دانیم آن را چطور می دزدند، اصلاً ماهی ها به جهنم، کندوها پر از کرونا شده است . پرستاران بیچاره به قرنطینه رفته اند. تاجران پوشاک به چین و ماچین با ماهان. چه سعادتی جناب کوروش جان تو به پارس و آریایی می نازی و من به مسولان کروناییم .

فرفری

حسین پناهیپرفسور سمیعیکروناکورش کبیرداستان طنز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید