زمانی جایگاهی داشتم و بواسطه آن ابتکار عمل در حوزه های آن جایگاه ، بعد از تحویل قانونی جایگاه، طول کشید که بپذیرم دگر آن جا نیستم و باید حرکت کنم ، در گذشته آن جایگاه ماندم . نپذیرفتم دیگری در ان جایگاه هست ، جدال بی ثمر ، دلخوری از زیر دستان سابق و ... نپذیرفتم که آنان نان خور آدم جدید هستند توقع مساعدت پیشین را داشتم و خوب نا مرادی در خواسته هایم، نپذیرفتنم نتیجه ای جز جدالی بی فرجام نداشت. باید قواعد بازی رو پذیرفت و به بازی ادامه داد و من بد بازی کردم و ...
برخی مفاهیم به دست نا اهلان افتاده! و به تکرار و این تکرار از ازرش آنان کاسته چنانکه که مطابق ساده ترین اصل اقتصادی "فراوانی موجب کاهش ارزش و توجه می شود" کاش نا دانسته با مفاهیم عمیق مکرر بازی نکنیم و بگذاریمشان برای زمان و مکان مناسب .
مکرر شنیده ایم و خواند ایم " پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی، تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم. که گویا متعلق به فیلسوف آلمانی/ آمریکایی به نام “کارل پائول راینهولد نیبور” (۱۹۷۱- ۱۸۹۲م) (به آلمانی: Karl Paul Reinhold Niebuhr) می باشد.
شنیده ایم وتنها شنیده ایم،هرچند شاید نخستین بار به آن اندیشه ایم اما پس از آن فقط شنیده ایم همچون خبری نیم روزی و دست چندم!
پذیرش نخستین گام تغییر و حرکت است، و منافی سکون، چرا نمی پذیریم؟ چون آنگاه سختی حرکت را باید به جان خرید، نمی پذیریم که خمودگی ادامه یابد و نق زدن و هزار علت، نا علت ساختن که بخوابیم و مسئولیت نپذیریم.
نپذیرفتن شرایط واقعی جنگ با زندگی است ، فرسودگی از سر بیعاری است.
جدال با گذشته یعنی نپذیرفتن ، آرام و خاضعانه بپذیر که کی هستی ، چه داری و ... تا درهای جدید به رویت باز شود ومیدان بازی تازه و فرصت حرکت .