رازهای ارتباط با دیگران ٬ از موضوعاتی است که همه ما دوست داریم از آنها اطلاع داشته باشیم و بدانیم که چطور میتوانیم توسط این رازهای ارتباطی٬ روابط خودمان را ارتقا دهیم. ما در این مقاله به ۵ راز ارتباطی از زبان آقای جان مکسول اشاره میکنیم و در ابتدای کار کمی در مورد آقای جان مکسول صحبت میکنیم و بعد به سراغ آن ۵ راز ارتباطی میرویم.
آقای جان مکسول از افرادی است که خود من بسیار او را دوست دارم و به شما پیشنهاد میکنم کتابهای او را مطالع کنید. چند وقت پیش اسم آقای جان مکسول را از یکی از استاتید خود شنیدم و وقتی که پیگیر شدم٬ دیدم که واقعا چه فرد نازنینی است و چه کتابهای پر محتوایی دارد. برای همین گفتم قسمتی از کتاب مدیریت روابط آقای جان مکسول را برای شما دوستان خوبم به اشتراک بگذارم. امیدوارم که لذت ببرید.
?آقای جان مکسول سخنران و نویسنده امریکایی در زمینه ارتباطات٬ رهبری و موفقیت است. آقای جان مکسول را بیشتر به رهبری و مدیریت میشناسند و ظاهرا دکترای خود را هم در همین زمینه گرفتهاند.
آقای جان مکسول کتابهای پرفروشی را دارند. تعدادی از این کتابها را در زیر نوشتهایم:
رهبری 360 درجه
مدیریت ارتباطات
10 قانون موفقیت
۱۵ قانون برای پیشرفت در زندگی
چگونه بر زندگی دیگران تاثیر مثبت بگذاریم
21 صفت ضروری یک رهبر
5 سطح رهبری
رهبری طلایی
و ……
میتوانید اطلاعات بیشتری را در مورد آقای جان مکسول بدانید و برای همین سایت آقای جان مکسول را در پایین برای شما دوستان خوبم نوشتم.
سایت آقای جان مکسول: www.johnmaxwell.com
آقای جان مکسول کتابهای دیگری هم نوشتهاند اما برای اینکه این موضوع خارج از حوصله شد دیگر اسم بقیه کتابها را نیاوردیم. حالا بهتر از به سراغ مقاله و ۵ راز ارتباط با دیگران برویم.
پیشنهاد میکنم حتما این مقاله را تا آخر بخوانید چون نکات و مطالب جالبی در آن گفته شده است.
دانستن این که افراد چه چیزهایی نیاز دارند یا چه چیزهایی را میخواهند، کلید درک آنان است. اگر بتوانید آنها را درک کنید، بر آنها اثر گذاشته و می توانید در زندگی شان تأثیری مثبت بگذارید. آنچه را از درک انسانها میدانم در قالب فهرست زیر جمعبندی کردم. اینها رازهای ارتباط با دیگران است٬ پس آنها را به دقت بخوانید و سعی کنید در زندگی خود به کار بگیرید.
?هیچ کس در دنیا وجود ندارد که نخواهد در زندگی اش «کسی» باشد، بلکه از سر جاه طلبی می خواهد در نظر دیگران بزرگ جلوه کند.
اولین باری را که این احساسات به گونه ای قوی در من بروز یافت به یاد می آورم. آن موقع کلاس چهارم بودم و نخستین بار بود که به تماشای مسابقهی بسکتبال میرفتم. همراه با دوستانم در بالکن ایستاده بودم. چیزی که اکنون به خاطر دارم مسابقه نیست، بلکه مراسم اعلام نام بازیکنانی است که مسابقه را شروع کردند. چراغ ها خاموش شد و گوینده زیر نورافکن ها، نام تک تک بازیکنان را اعلام می کرد و آنان در میان تشویق و هیاهوی تماشاگران به میانه ی زمین می دویدند. آن روز، من به عنوان یک دانش آموز کلاس چهارمی به خود گفتم: «چقدر دوست دارم جای آنها باشم.» زمانی که معرفی بازیکنان به پایان رسید، من به دوستم بابی ویلسون نگاه کردم و گفتم: «زمانی که دبیرستانی شدم، اسم مرا به عنوان بازیکن اعلام می کنند و من با تشویق مردم، زیر نور به میان زمین می آیم. مردم برایم هورا می کشند چون برای خودم کسی هستم.»
آن شب وقتی به خانه رسیدم به پدرم گفتم: «می خواهم بازیکن بسکتبال شوم.»
پدرم خیلی زود برایم یک توپ بسکتبال اسپالدینگ خرید و در پارکینگ منزل یک سبد بسکتبال نصب کرد. زمانی که برف می بارید، آنها را از جلو پارکینگ پارو می کردم و به تمرین بسکتبال و پرتاب های آزاد مشغول می شدم، چراکه رؤیایم این بود که برای خودم کسی شوم.
جالب است بدانید که یک رؤیا چقدر در به واقعیت پیوستن جریان زندگی مؤثر است. کلاس ششم بودم که در مسابقات بسکتبال بین مدارس شرکت کردم.
تیم ما چند بازی را برد، بنابراین این شانس را پیدا کردیم که برای تمرین به ورزشگاه الدمیل در شهر سرکلویل در اوهایو برویم، همان ورزشگاهی که وقتی کلاس چهارم بودم به تماشای آن مسابقه رفته بودم. وقتی به آنجا رسیدیم به جای آن که مانند سایر بازیکنان خود را گرم کنم، به سمت نیمکتی رفتم که دوسال پیش بازیکنان آنجا نشسته بودند. همان جا نشستم و چشمانم را بستم و مجسم کردم چراغها خاموش شده اند و شنیدم نامم از بلندگو اعلام میشود و من به میانه ی سالن میدوم.
احساس تشویق و هیاهوی تماشاچیان به قدری برایم لذت بخش بود که تصمیم گرفتم دوباره آن را تکرار کنم و همین کار را کردم. آن را سه بار تکرار کردم که ناگهان متوجه شدم دوستانم به جای گرم کردن خود با ناباوری به من نگاه می کنند؛ اما برایم مهم نبود، چراکه من به رؤیایم که سالها در ذهن پرورانده بودم نزدیک تر شده بودم. همه دوست دارند مورد توجه و ارزشمند باشند. به بیانی دیگر، همه دوست دارند «کسی» باشند. اگر به این موضوع باور داشته باشید، بینشی باور نکردنی در مورد علت کارهایی که افراد انجام می دهند به دست خواهیدآورد.
اگر با هر کسی که ملاقات می کنید طوری برخورد کنید که گویی مهم ترین فرد جهان است، در واقع این حس را به او می دهید که برای شما «کسی» است و این یکی از مهمترین رازهای ارتباط با دیگران است.
?همین که افراد بفهمند برای شما مهماند و شما به آنها اهمیت می دهید، نظر و احساسشان نسبت به شما تغییر خواهد کرد. البته نشان دادن این که برای افراد اهمیت قائل هستید، همیشه هم آسان نیست. دیگران، سازنده ی بهترین زمان ها و ارزشمندترین خاطرات شما هستند، همان گونه که عامل سخت ترین، دردناک ترین و غمناک ترین آنها نیز به شمار می آیند. دیگران، بزرگ ترین ثروت و در عین حال بزرگ ترین فقر شما هستند. در این میان، مهم ترین چیز آن است که بدون توجه به سایر مسائل همیشه برای آنها ارزش قائل شوید. من به یک طرز فکر روشن بینانه با عنوان «فرمانهای رهبری به ظاهر متناقض » رسیدم که بیانگر این امر است: «بیشتر مردم، غیر منطقی، غیر معقول و خودمحورانه رفتار می کنند؛ اما در هر حال آنها را دوست بدار.»
– اگر کارهایت را به خوبی انجام دهی، ممکن است تو را به ریاکاری متهم کنند؛ اما در هر حال تو کارت را درست انجام بده.
– اگر فرد موفقی باشی، دوستانی دروغین و دشمنانی راستین خواهی یافت؛ اما در هر حال موفق باش.
– ممکن است کار خوبی که امروز انجامش میدهی فردا فراموش شود؛ اما در هر حال تو کار خوب را انجام بده.
– ممکن است صداقت و راستی موجب آسیب تو شود؛ اما در هر حال راستگو و صریح باش.
– ممکن است بزرگترین مردان با بهترین اندیشه ها را افرادی کوچک و حقیر و با عقایدی پست سرنگون کنند. با وجود این در هر صورت بزرگ بیندیش.
– مردم از تازه واردها استقبال می کنند؛ اما همچنان دنباله رو قدیمیها هستند. با وجود این هر چند وقت یکبار مثل یک تازه وارد عمل کن.
– ممکن است آنچه را سالها زمان صرف ساختنش کردهای یک شبه خراب شود. با این وجود در هر شرایطی به ساختن آن بپرداز.
– مردم واقعا به کمک نیاز دارند؛ اما ممکن است پس از این که کمکشان کردی به تو حمله کنند. با وجود این تو به آنها کمک کن.
– آنچه برایت ارزشمند است به دنیا هدیه می کنی و در عوض لگدی دریافت می کنی، با وجود این بهترین چیزهایی را که داری٬ ببخش.
– زمانی که عالی بودن ممکن است، خوب بودن هرگز کافی نیست.
این راه صحیح برخورد با مردم است، چراکه شما هرگز نمیدانید کدام یک از افراد مؤثر در زندگیتان، برخواهد خاست و تغییری در زندگی شما و دیگران ایجاد خواهد کرد. مراقب این راز ارتباطی باشید٬ به شما بسیار کمک میکند.
?برخلاف باور عموم، واژهای به نام مرد یا زن خودساخته وجود ندارد. همه ی افراد نیازمند دوستی، تشویق و کمک به یکدیگر هستند. آنچه انسانها به تنهایی به دست می آورند، در مقابل آنچه با همراهی و همدلی یکدیگر کسب می کنند بسیار کم و ناچیز است. در ضمن کارهایی که با همراهی دیگران انجام می شود، احساس رضایت خاصی نیز به دنبال دارد، چراکه تکروها بیشتر مواقع افرادی شادمان نیستند.
در مورد سومین راز از رازهای ارتباط با دیگران ٬ نقلقولی را از حضرت سلیمان برایتان نوشتم. این نقل قول به درک بهتر این راز ارتباطی کمک میکند.
حضرت سلیمان برای قوم بنی اسرائیل ارزش گروهی را این گونه بیان می کند:
دو نفر بهتر از یکی است چراکه دو نفر نتیجه ی بهتری از کارشان می گیرند٬ اگر یکی از آنها بر زمین بیفتد، دوستش میتواند او را در برخاستن کمک کند. اما به حال کسی افسوس بخورید که بر زمین می افتد و هیچ کس نیز نباشد تا او را یاری کند؛ همچنین اگر دو نفر در کنار هم بخوابند گرم می مانند٬ اما یک نفر چگونه به تنهایی خود را گرم نگه می دارد؟
اگرچه ممکن است یک نفر بسیار نیرومند باشد اما دو نفر می توانند در مقابل او مقاومت کنند.
سه شاخه در کنار هم به راحتی شکسته نخواهند شد همگان به کسی نیاز دارند که کنارشان باشد و یاریشان دهد و چنانچه با درک این موضوع به کسی قصد کمک داشته باشید و نیت شما همدلی باشد، زندگی خود و نیز آنان را تغییر خواهید داد. این یکی از رازهای ارتباط با دیگران است.
?اگر به کسی باور داشته و درکش کنید، او به جایی می رسد و کسی می شود و برای این کار به زحمت زیادی نیاز نیست. کارهای کوچکی که در زمان مناسب و با قصد و نیت مثبت انجام می شود موجب تغییراتی بزرگ در زندگی خود و دیگران می شود.
آخرین بار که کاری خاص انجام دادید تا طرف مقابلتان احساسی زیبا را تجربه کند چه زمانی بوده است؟ هزینه ی مورد نیاز برای این کار نسبت به نتیجه اش بسیار ناچیز است. همه ی کسانی که میشناسید و همه ی کسانی که ملاقات می کنید و با آنها در ارتباط هستید برای تبدیل شدن به شخصی مهم در زندگی دیگران، توانایی بالایی دارند. تمام چیزی که به آن نیاز دارند، تشویق شما و ایجاد انگیزه در جهت رسیدن به توان بالقوه شان است.
هیچ گاه احساس کسی را دست کم نگیرید، چون نمیدانید برای ابراز آن به شما چقدر شهامت به خرج داده است.
درک کردن و تشویق دیگران یکی دیگر از رازهای ارتباط با دیگران است٬ این راز را دست کم نگیرید.
?راز ارتباطی آخری که باید از رازهای ارتباط با دیگران بدانید این است که وقتی به کسی کمک میکنید٬ در حقیقت روی افراد بسیاری اثرگذار بودهاید. موهبتی که به کسی ارزانی میدارید، درواقع در زندگی انسانهای بسیاری جریان پیدا میکند. اینگونه تأثیر و نفوذها، بهطور طبیعی بهصورت تصاعدی افزایش مییابد. حتی خود شما را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، چون وقتی به دیگران کمک میکنید و نیتتان خوب است، بیش ازآنچه دادهاید٬ دریافت خواهید کرد. بیشتر مردم چنان خالصانه از افرادی که به آنها حسی خوب بخشیدهاند قدردانی میکنند که باورنکردنی است. پس شما هم تا میتوانید به دیگران کمک کنید و این یادتان باشد که دیگران به فکر خودشان هستند و وقتی به آنها کمک میکنید٬ شما ارزش بالایی برای آن افراد پیدا میکنید.
کمک کردن به دیگران٬ آخرین راز از رازهای ارتباط با دیگران است.
حرف آخر: در این مقاله شما با رازهای ارتباط با دیگران آشنا شدید و در آخر دوست دارم به شما دوست خوبم بگویم که فقط دانستن راز به شما کمک نمیکند!
افراد بسیار زیادی هستند که فقط رازها را میدانند ولی به آنها عمل نمیکنند و قطعاً نتیجهای هم در زندگیشان نمیگیرند. نتیجه و اتفاق خوب برای افرادی است که به رازهایی که میدانند٬ عمل میکنند. پس خواهش میکنم شما هم از افراد عملگرا باشید و این رازهای ارتباط با دیگران را که در این مقاله یاد گرفتید٬ در زندگیتان عملی کنید. موفق باشید.
منبع: dostankhob.com