ویرگول
ورودثبت نام
farzad vaziri
farzad vaziri
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

هدف اصلی چیه؟مسیر یا مقصد؟!


یه سوال تکراری اما چالش بر انگیز!اینکه خیلی از آدما مث من یه هدف برا خودشون انتخاب کردن،ولی هنوز تو ذهنشون خیلی گنگه و جزییات کافی رو نداره.یا چمیدونم،شایدم حس میکنه انتخابش اشتباه بوده و اصلا بر اساس استعداد و علاقه ش،انتخاب هدف نکرده.بلکه از روی احساس بوده.
خیلی وقته که تمام کارایی که دوست داشتم انجام بدم رو سرکوب کردم،به این بهانه که قراره سال 1400 کنکور بدم،نباید ذهنم درگیر کارای دیگه باشه،نباید وقتم گرفته بشه و این حرفا. خب البته این افکار رو اول خودم تو ذهنم متولد نکردم؛ خونواده، نقش اصلی رو برای این کار داشتن. منم خب دیدم حرفشون منطقی بود و به عبارتی حرف حساب،بیخیال کارای مورد علاقه م شدم.

نمیدونم شایدم تقصیر خودم بود.قبول کردن اینکه از سال دهم(یا شایدم زودتر) همه چیزو کنار بذاری و به درس فکر کنی،اونم نه از روی علاقه ی صد درصدی به خود درس خوندن.مطمئنم که اکثر شما هام مث من درس رو برای خود درس نمیخونین. بلکه برای هدفی که تو ذهنتون ساختین و بی صبرانه منتظر رسیدن به اون هدف هستین میخونین. بذارین با یه مثال این موضوع رو براتون روشن تر کنم.به شخصه علاقه ی خاصی به خوندن درس هندسه ندارم.و به نظرم برای رسیدن به هدفم و حتی بخش کوچیکی از اهدافم رو شامل نمیشه. اما برای اینکه کارنامه م با نمره ی خوبی به ثبت برسه و معدل مطلوبی رو برای خودم رقم بزنم،مجبور به خوندن این درسم.و به خاطرش شاید کوچیک ترین کاری مثل طراحی که ازش لذت میبرم رو باید فدا کنم.
خب این قضیه برای اکثر ماها صدق میکنه.اما حالا این کار درستیه که ما بخاطرش از کارای با ارزشمون بگذریم،به خاطر هدفی که قراره آینده بهش برسیم؟

گاهی اوقات با خودم فکر میکنم شاید نیاز نبوده که همه چیز رو کنار میذاشتم. همه کارایی که روزی انجام دادنشون برام خیلی جذابیت داشت.موسیقی ای که از زندگی حذف میشد تا به حل تمرینات ریاضی اختصاص پیدا میکرد. دوچرخه سواری ای که باید فدای تایمای تست زدن درس عربی میشد.
به چه قیمتی؟آدم از لحظه بگذره برای آینده؟!به اینکه یه روزی قراره همه ی این زحمتا رو یه جا جبران کنه؟خب به چه ضمانتی؟تو مطمئنی که انرژی من،رغبت من و توانایی من در اون زمان،این اجازه رو بهم میده که باز هم اون کار رو انجام بدم؟خب اصن گیریم که من 10-15 سال دیگه که به هدفم و شغل مطلوبم یا به طور خلاصه به زندگی مطلوبم دست پیدا کردم. حالا باز هم علاقه ای به بازی کردن PS دارم؟ یا اصلا اقتضای سنی من اجازه ی این کار رو به من میده؟جامعه چطور؟یا اینکه زمان میتونه راضی بشه تا من یه وقت زیادی رو صرف بازی با PS بکنم؟

وقتی به خودم اومدم که فهمیدم خیلی از زمانهای زندگیم رو همین طوری از دست دادم.البته از این نظر هم بگم که منظور این نیست که انسان برای رسیدن به هدف نباید سختی بکشه،یا کارای غیر از چارچوب رغبتش انجام نده؛نه،به هیچ عنوان!اما خب آیا مسیر همیشه باید ناهموار باشه؟

شاید در حد و اندازه ای نباشم که بتونم از این موضوع نتیجه گیری درستی کنم و به درست و غلط کردن موضوعات بپردازم.این پست فقط یه تجربه ی شخصی یا به عبارتی فقط یکی از چندین چالش هایی که شاید برای شما هم به وجود اومده تشکیل شده و یا اینکه بخواد شما رو با این چالش رو به رو کنه تا با حل کردن این چالش بتونید زندگی بهتری برای الان و مخصوصا اینده ی خودتون رقم بزنید.

این اولین تجربه ی من تو این زمینه پست گذاشتنه.
امیدوارم که مفید واقع شده باشه.
خوشحال میشم نظراتتونو راجع به همین قضیه بدونم.
بهترین ها رو برای مسیرتون و مقصدتون آرزو میکنم.?

هدفخودشناسیمسیر زندگیموفقیت
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید