فرزانه مجتهد | غیب‌گوی سبز
فرزانه مجتهد | غیب‌گوی سبز
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دلم می‌خواد چه‌کسی رو به خودم سنجاق کنم؟

سنجاق
سنجاق

خوشا‌خوشبختان از نظر من ترجمه خوبی نداره، این رو حتی من که به نسخه اصلی کتاب دسترسی ندارم هم فهمیدم.

روان نیست و خیلی جاها متوجه نمی‌شم الان کدوم شخصیت بود که حرف زد؟

مترجم انگار فکر کرده خیلی مهم نیست که کدوم شخصیت چه حرفی رو زده یا اصلا نیازی نیست توضیحات اضافی رو ترجمه کنه یا کمی فکر کنه برای جایگزین درست کلمات.

انگار یکی یهو بهش گفته چی بود داستان و اون گفته اتفاق مهمی نیفتاد.

اما با همه تلاش‌های مترجم در جهت نابودی خوشی خواننده، خوشا خوشبختان جملاتی داره که بخشی از قلب من رو ذوب کرده و من هر روز صدای این مایع مذاب توی قلبم رو می‌شنوم و حالم خوش می‌شه.

دختری به دیدن خاله مادرش میره که به آلزایمر دچار شده، می‌بینه اونقدر به کاکتوس آب داده که از زیرگلدونی آب سرازیره. بهش میگه کاکتوس نباید زیاد آب بخوره. خاله میگه این کاکتوس فرق داره، از اوناییه که زیاد آب می‌خواد.

من به این فکر می‌کنم که کلی کاکتوس تو زندگیم دارم که زیاد آب می‌خورن و با بقیه فرق دارن.

بچه کوچیک زن و شوهری، نصفه شبی بیدارشون کرده که عروسکش رو براش پیدا کنن. زن میگه باید عروسک رو سنجاق کنیم به بچه که گمش نکنه. شوهر میگه من هم باید تو رو به خودم سنجاق کنم.

من به این فکر می‌کنم که دلم می‌خواد چه کسی رو به خودم سنجاق کنم؟

شلبی و شریفی‌نیا
شلبی و شریفی‌نیا

دختری خوشگل و معروف و پولدار وارد رابطه مردی (اخلاق: شریفی‌نیا، ظاهر: توماس شلبی) با همسرش می‌شه و یهو اون مرد رو تو رستوران با زن دیگه‌ای می‌بینه. براش یه یادداشت می‌فرسته که مثلا شوکه‌ش کنه. می‌نویسه: می‌دونه فقط اول رابطه‌هارو دوست داری؟ مرد خیلی ریز، زیرِ نوشته دختر می‌نویسه: نه همیشه.

من به این فکر می‌کنم تو دنیای به این بزرگی جا اونقدر کمه که باید وارد رابطه‌های مردم بشیم؟ یعنی تو با این همه پول و قیافه و هیکل و کوفت و زهرمار نمی‌تونی یه رابطه مخصوص خودت بسازی بی عرضه؟ بعد یادم میفته هنوز تحت تاثیر سریال UnDoing هستم و باید خودم رو کنترل کنم و کمی عفت کلام داشته باشم.

یادم رفت بگم خوشاخوشبختان، نوشته یاسمینا رضاست و در مورد روابط آدمهاست.

توماس شلبی
که نوشتن یادم نره!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید