فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۲ سال پیشبرایم مینا میشوی؟صورت هر دوتایمان گرد بود، یعنی هست اما خب درباره آن زمانها صحبت میکنم. صورت گرد، پوست گندمی با چشمهایی بزرگ، خیلی بزرگ. وقتی میخندیدیم…
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۲ سال پیشزندگی از پشت پرده حبابحال عجیب و ناخوشی داشت که توضیح دادنش برای دیگری از توانش خارج بود. حس میکرد در یک حباب گیر افتاده. مثل وقتهایی که در استخر میروی زیر آب…
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۲ سال پیشدروغی خوشبو مثل هلوتا حالا دروغی شنیدهای که زیباییش چشمت را آرام کند؟ او نگاه کند توی چشمانت و راحت دروغ بگوید؟ تو بفهمی اما به روی خودت نیاوری؟ من شنیدهام.…
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۲ سال پیشدیواری مخصوص زل زدنچهارشنبه روز شلوغی بود، با خودم فکر کردم باید یک بلایی سر این زمان مرده وسط جلسهها بیاورم تا بیشتر نمیرند. رفتم مطب دکتر. نه اول وقت بود و…
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۲ سال پیشآهستگیآهستگی را من انتخاب کردم. قرار شد دربارهاش بنویسیم. اما هیچ نقشه ذهنی نداشتم. دوستم پرسید اصلا آهستگی یعنی چه؟ همینطور که داشتم دانهدانه…
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۲ سال پیشدفعهی پیش آدم بودمدفعهی پیش آدم بودم، ظرفیت بخشهای دیگر تکمیل شده بود و شفتائیل گفته بود: «ببخشید، کاریش نمیشه کرد. بیشتر از این هم نمیشه صبر کرد، گِلِ و…
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۳ سال پیشمارگارت اتوود، لینکدین نداردبا عنوان شغلی خودم در لینکدین مشکل دارم
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۳ سال پیشاستراتژیست محتوا یا نقاش ساعتهاچهارده سال پیش یک شمع آینده شغلیام را پیشبینی کرد
فرزانه مجتهد | غیبگوی سبز·۴ سال پیشپادکست پاراگراف از تاریخ حرف میزنهحسم به پادکست پاراگراف و ادای دین کوچک به اون