داستان در مورد یه خونه ست. یه خونه ی عجیب غریب که کلی داستان و ماجرا پشتشه...
قصه در مورد دختریه (نوئمی) که میره پیش دخترعموش(کاتالینا).
به عمارتی که کاتالینا اونجا با شوهرش و خانواده ی شوهرش داره زندگی میکنه و علت این سفر هم نامه ی عجیبیه که به دست پدر نوئمی از طرف کاتالینا رسیده و از عموش خواهش کرده نوئمی رو به دیدنش بفرسته. یه جورایی درخواست کمک کرده انگاری.
نامه حرفای پریشونی داره و پدر نوئمی نگرانه گه کاتالینا دچار جنون شده باشه و کلا قراره بفهمیم که چه بلایی سر کاتالینا اومده و چرا حرفای پریشون میزنه و اصلا چرا از نوئمی کمک خواسته. مریض شده یا چی.
نظر من در مورد کتاب:
داستان از دو بخش تشکیل شده. تا وسطای کتاب اصلا مشخص نیست ماجرا از چه قراره و کلا یه کلاف سردرگمه.
قسمت دومش که اصل قصه معلوممیشه هم به شدت پیچیده و لوس بود :|
من انتظار یه داستان ترسناک داشتم ولی کتابش برام اصلا ترسناک نبود و بیشتر خیلییییی چندش و حال بهم زن بود :/
تا وسطاش رو دوست داشتم. از شخصیت نوئمی که یه دختر سرکش بود خوشم اومده بود ولی ایده ی کلیش برام جذاب نبود و خیلی قابل پیش بینی بود.
فضاسازیش ضعیف بود و نمیتونستم باهاش ارتباط بگیرم و اون حالت جنون و وهم رو بهم منتقل نکرد.
یه چیزیشم که خیلی اذیتم کرد اسمای زیاد شخصیتا و ارتباطشون بود. با اینکه صفحه ی آخر کتاب یه حالت شجره نامه طور بود، ولی باز گیج کننده بود برام :/
آخرشم خیلی سرهم بندی شده و آبکی تموم شد و در کل اونقدرا دوسش نداشتم و خورد تو ذوقم چون جلدش خیلی قشنگ بود و بهترین کتاب ژانر وحشت به انتخاب کابرای گودریدز تو سال ۲۰۲۰ شده بود و توقعم ازش بالا بود.
من بهش از پنج، دو و نیم میدم.