چند روز پیش سردرد شدیدی داشتم. پیش از ظهر قرص مسکنی خوردم و به اناق خواب رفتم. ساعت یازده بود که خوابیدم. وقتی بیدار شدم ساعت ۱۲ بود اما در اینمدت زیاد، خوابی دیدم که بطور عادی زمانی کوتاه میخواست. من در این یکساعت خواب دیدم که از درخانه بیرون آمدم. طول کوچه را طی کردم و در انتهای کوچه، دخترخالهام را دیدم. با او حتی حرف نزدم. او مرا دید و داشتم فکر میکردم که اگر جلو آمد به او چه بگویم ولی بیدار شدم. خواب من همینقدر اتفاق در خودش داشت اما یک ساعت طول کشیده بود. شاید مقداری از زمان هم صرف عمیق شدن خواب من شده باشد.
بهرحال من از تفاوت گذر زمان تعجب کردم. گذر زمان در خوابم و بیداری.
چندسال پیش که پدرم زنده بود تعریف میکرد عالمی میمیرد و بعد از یک سال او را در خواب میبینند. از او میپرسند در این یک سال چه کردهای؟ می گوید زمان زیادی بر من نگذشته، من به اینجا رسیدم و خانمی را دیدم که گردنبندی مروارید به گردن داشت. گردنبندش را گرفتم که او را به سمت خودم بکشم که پاره شد و دانههایش ریخت. این مدت داشتم دانههایش را جمع میکردم. از مضمون قضیه که صرف نظر کنیم، این قصه هم نشان میدهد که زمان در دنیای پس از مرگ اگر طولانیتر نباشد، بهر حال با اینجا متفاوت است.
در همین دنیای خودمان، اگر کسی در سیارهی عطارد زندگی کند بعد از ۸۸ روز یکساله میشود. و آدمی که روی کرهی زمین یکسال میگذراند همزمان آنجا، حدودا چهارسال گذرانده است.
همین فرد یکساله در سیارهی اورانوس، باید ۸۴ سال زمین را طی کند تا یکسالهی اورانوسی شود. و تازه اگر روی سیارهی نپتون زندگی کند باید ۱۶۴ سال زمینی را طی کند تا یکسالهی نپتونی شود. برای بیشتر جوان ماندن، بد هم نیست روی این سیارات زندگی کرد، اینطور نیست؟
ما اسیر زمان هستیم. اسیر زمانی که متعلق به مکانیاست که در آن زندگی میکنیم. وقتی از این مکان، حتی در این دنیا، خارج شویم، از این گذر زمان هم خلاص میشویم.
دنیای ما با عجله، روزها را طی میکند و ما را در بستر خود به جلو میکشاند. ما مثل عقربههای ساعت، اسیر زمان هستیم زمانی که خود ما آن را میسازیم. از یک بعد که به این قضیه نگاه کنیم، فرصت کمی در اختیار داریم و از بعدی دیگر، فرصتی داریم غنیمت، برای معماری زندگی خوبی که ساختنش در دست خود ماست.
روزهای زمینی بر ما میگذرد تا روزی برسد و این روزها تمام شود و نوبت به روزهای غیر زمینی برسد، زندگی روی کرهی زمین زیبا و تجربهای دلپذیر و ارزشمند است. فرصت خوبی است، برای خیلی کارها، کارهایی که دل و وجدان ما را راضی و خشنود و خوشحال می کند و از عذاب روحی نجات میدهد. کارهایی که با سرشت ما سازگار است. برای فهمیدن این کارها و استفادهی از این فرصت، کافیست به عقل و دل خودمان مراجعه کنیم.
شما از این تفاوت زمانی چه نتیجهای میگیرید؟