در یک روز عادی در گاتهام، جایی که آسمان همیشه تیره و تار است و قهرمانان و ضدقهرمانان در یک رقص خطرناک به نام زندگی شرکت میکنند، مامور بیمهای به نام باب در دفتر خود میزبان یک مشتری جدید بود تا به او خدمات بدهد. او نمیدانست که این مشتری جدید کسی نیست جز بتمن، قهرمان نقابدار شهر گاتهام.
بتمن، که در روزهای اخیر نگران آسیبهایی بود که جوکر به شهر میزند، تصمیم گرفته بود که شاید وقت آن رسیده است تا از نوعی بیمه برای حفاظت از شهرش استفاده کند. او به دفتر بیمه رفت و پشت میز باب نشست.
باب، که عینکش را بالا زد و با تعجب به مرد نقابدار نگاه کرد، گفت: «شما... شما بتمن هستید، درست است؟"
بتمن فقط سر تکان داد و بعد از چند ثانیه دلیل مراجعهاش را به باب گفت.
بتمن قطعش کرد: "من به دنبال بیمهای هستم که بتواند تمام خسارات ناشی از شرارتهای جوکر را پوشش دهد."
باب لبخند زد و گفت: "آه، بیمه ضد شرارت. بله، بله. ما به تازگی این بسته را ارائه دادهایم. از خسارات ناشی از انفجارات گرفته تا نبردهای شبانه بین شما و جوکر در خیابانهای گاتهام."
بتمن پرسید: "آیا این بیمه شامل خسارتهای ناشی از بتموبیل و بتکوپتر هم میشود؟"
"البته،" باب با خونسردی پاسخ داد. "ما حتی یک بخش ویژه برای بتگجتهاتون داریم."
با پایان جلسه، باب بسته بیمهای را تدوین کرد که تنها یک قهرمان میتوانست از پس هزینههایش برآید. بتمن تنها گفت: "فرستادن صورتحسابها را به وین اینترپرایزز بسپار."
و اینگونه بود که باب به یک قهرمان ناشناخته تبدیل شد، مردی که با قلم و کاغذ خود، گاتهام را به شیوهای منحصر به فرد نجات داد.