ویرگول
ورودثبت نام
مریم روشنی راد
مریم روشنی راد
مریم روشنی راد
مریم روشنی راد
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

پس از آن روز

یک روز یک پروانه
یک روز یک پروانه

تازه برادرم را خاک کرده بودیم. حال روحی‌ام خراب بود. من را بردن جایی تا کمی حال و هوایم عوض شود. و من ناگهان این زیبا روی زیبا پر و بال را دیدم. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. گوشی را که دستم بود، گرفتم سمتش. او ترسید. پرواز کرد. همیشه همینطور است. اول تو را امتحان می‌کنند. پروانه‌ها را می‌گویم. از این گل به آن گل. از این بوته به آن شاخه. تو را دنبال خودشان می‌کشانند. وقتی یکی فهمید خواست تو چیست، نگاهت در پی ثبت زیبایی‌است یا آزردن و تاراندن، روی گلی آرام می گیرد و تو پاورچین نم‌نمک نزدیک می شوی. از هیجان نزدیک است جان از تنت پرواز کند . بسختی گوشی را تنظم می‌کنی. خیلی وقت‌ها می‌پرد اما شانس با عکاس بیشتر مواقع هست. یکی می‌نشیند منتظر تا تو بتوانی چندتایی عکس از گل رویش یا روی گلش بچینی و به ثبت برسانی.

در دلت زندگی، باز هم جریان می‌یابد؛ میان بال بالک‌های پروانه، بوی گل.

زنگی با غم هم زیباست.

ثبتپرواز
۳
۰
مریم روشنی راد
مریم روشنی راد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید