"دیجیکالا کمپینی به اسم آنباکس ران کرده، در این کمپین مسابقهای در حال انجام است که در آن مخاطب جعبههای ارسال شده از طرف دیجیکالا را آنباکس میکند، ویدئو میگیرد و برای مسابقه میفرستد."
در جمله بالا چند کلمه نامانوس انگلیسی میبینید؟
بله، نامانوس. از همین نکته میخواهم شروع کنم، وقتی گفته میشود زبان فارسی در حال اثرگیری غیرمتعارف از انگلیسی است و این منجر به نابودی زبان شیرین مادری ما خواهد شد، منظور این نیست که فارسی از هرگونه کلمه و عبارت غیرفارسی بری بوده و خواهد بود. بلکه منظور این است که هویت زبان از بین نرود.
بگذارید مثالی بزنم تا مشخص شود منظورم چیست؛ آیا شده فیلم و سریالی به زبان غیرانگلیسی تماشا کنید و هشتاد نود درصد فیلم واژههای مشخصا انگلیسی را بشنوید؟ برای من این تجربه ناخوشایند با فیلمهای هندی و کرهای رقم خورد. میدانید چه حسی دارد؟ احساس من در وهله اول غصه بود، غصهام بابت سرفرودآوردن آن زبانها در برابر یک زبان بیگانه و از بین رفتن هویت واقعی زبان اصلی بود.
و اکنون شاهد این اتفاق برای زبان فارسی هستیم، این مسئله به شخصه برایم ناخوشایند است و نمیتوانم دربارهاش ننویسم.
همین ابتدا بگویم که من این متن را به عنوان یک زبانشناس یا متخصص زبان و ادبیات فارسی نمینویسم، بلکه صرفا فارسیزبانی هستم با علاقه شدید به زبان مادریام که نگران آینده این زبانم.
زبان فارسی نیز مثل همه زبانهای دنیا کلمات غیرفارسی دارد و در آینده نیز خواهد داشت، پس به نظر من پاس داشتن فارسی به این معنی نیست که زبان ما یک تعداد مشخص و واضح کلمه دارد و ما صرفا مجازیم همانها را به کار ببریم. خیر. در گذشته هزاران کلمه عربی وارد زبان فارسی شده و بدون تغییر یا با تغییر معنا یا کاربرد در زبان ما نشسته و جاافتاده است. طبیعتا این اتفاق با تعامل با سایر کشورها نیز رخ داده و خواهد داد. همانطور که در دوران اوج سفرهای ایرانیان به فرانسه و راهیابی و ترجمه متون فرانسوی به ایران، کلمات فرانسوی وارد زبان ما شد. این اتفاق بعدا تبدیل شد به تعامل و سفر به کشورهای انگلیسی زبان و راهیابی واژگان انگلیسی به زبان فارسی.
این مقدمه را گفتم که روشن شود ورود چند کلمه غیرفارسی و استفاده از آن هم مسبوق به سابقه است و هم به خودی خود مشکلی ایجاد نمیکند. این اتفاق برای سایر زبانها نیز میافتد و واژگان فارسی بسیاری در سایر زبانها از جمله انگلیسی و فرانسه نیز وجود دارد.
پس بحث ما چیست؟
مشکل پذیرش بیرویه این روند و دلایلی است که منجر به آن میشود.
وقتی از انتخاب کلمه آنباکس توسط دیجیکالامگ تعجب کردم، دوستی توضیح داد که اختلاف بر سر معادل فارسی این کلمه زیاد است و هیچ کلمهای به خوبی نمیتواند حق مطلب را ادا کند، شبیه استارتاپ یا کراوات و ...
این نکته باعث شد بیشتر به این موضوع فکر کنم؛
تصور کنید واژه تلویزیون را بهجای فرانسه از انگلیسی میگرفتیم، شاید امروز بهجای تلویزیون میگفتیم تلویژن.
یا شاید اگر میخواستیم آیسکریم را عینا واژه به واژه ترجمه کنیم هیچگاه به بستنی نمیرسیدیم، احتمالا یا میگفتیم خامه یخزده یا از طولانی بودن این عبارت خسته میشدیم و همین توجیهات امروزی را استفاده میکردیم و مثل آیستی، بستنی را هم آیسکریم میخواندیم و مینوشتیم.
یک مثال دیگر یخچال است. قبل از ساخته شدن یخچالهای امروزی، این کلمه در زبان ما وجود داشته، هرچند با شکلی متفاوت و کاربردی مشابه. اما به محض ورود رفریجریتور به زندگی ما، پدرانمان بلادرنگ همان یخچال را برایش به کار میبرند. شاید اگر ما جای آنها بودیم، باز بهانه میآوردیم که این یخچال جدید است و چنان است و با یخچالهای خودمان فرق دارد و رفریجریتور یخچال نیست و تا صبح قصه میخواندیم که توجیه کنیم باید رفریجریتور بگوییم و نه یخچال!
باز هم بخواهم مثال بزنم به دو کلمه هواپیما و هلیکوپتر میرسم. همیشه برایم سوال است که چرا برای ایرپلین واژهای به خوبی و سادگی و قابلفهمی هواپیما داریم اما هلیکوپتر را با هزار زحمت چرخبال مینامیم که نه زیباست و نه مورد پسند ما، و طبیعی است که جا نمیافتد، و نه تنها استفاده نمیشود بلکه دستمایه تمسخر نیز قرار میگیرد. حالا که هواپیما را گفتم، بگذارید پرواز را هم مثال بزنم، خیلی راحت و ساده و زیبا فلایت را گفتیم پرواز که هم کلمهای فارسی است و هم کاملا قابل استفاده و روان و زیباست.
پخش زنده میتواند یک مثال دیگر باشد، چرا لایو را نگفتیم زنده و کلمه اضافه "پخش" رو آوردیم نشاندیم جلوی آن. زنده هم مثل پرواز میتوانست واژه قابلقبولی باشد اگر پخش را بهزور به خوردش نمیدادیم.
از این دست مثالها الیماشاءالله وجود دارد و میشود تکتک مثال زد و به آنها فکر کرد. اما برای این متن تا همینجا کافی است.
خب، چه میخواهی بگویی؟!
اجازه بدهید خلاصه کنم و حرف اصلیام را بزنم؛ به عقیده من برای معادلسازی و برخورد با ورود کلمههای غیرفارسی جدید به زبانمان، چند مورد را میتوان درنظر گرفت:
اول- تعدادی از کلمات را دقیقا میتوانیم با معادل موجود آنها در فارسی ترجمه کنیم، مثلا همین پرواز، یا زنده یا داستان و روایت بهجای استوری اینستاگرام. اگر از همان بدو ورود کلمه جدید، بهترین واژه را برای ترجمه انتخاب کنیم و بهکار ببریم بههیچوجه لزومی ندارد کلمه اضافه برای توضیح بر آن بار کنیم، بلکه با استفاده مکرر و در موارد ملموس کلمه جا میافتد و راه خود را باز میکند.
دوم- یک سری کلمه را میتوانیم با استفاده از معنا و کاربردشان اختراع کنیم مثل بستنی یا هواپیما. و یا واژههایی که در قدیم کاربردی مشابه داشته را بهکار بگیرم، هرچند تفاوتهای ظاهری کم یا زیادی با واژه جدید و کاربرد آن وجود داشته باشد، مثل یخچال.
سوم- تعدادی از کلمات جدید را نیز میتوانیم با ترکیب واژههای فارسی و انگلیسی بسازیم، بهطوریکه کلمه جدید نه فارسی است و نه انگلیسی اما خوشآهنگ و مانوس است و با استفاده مکرر و گذشت زمان در زبان ما جا میافتد و بهگونهای کاملا فارسی میشود. اسامی برخی از کسبوکارهای نوپا را میتوان در این دسته جا داد، مثل نتبرگ، آچاره و با کمی اغماض فیلیمو و دیجیکالا. البته هستند اسامی که ترکیبی هستند و جای خود را نیز باز کردهاند اما خوشایند و دلنشین نیستند، مثلا اسنپفود، یا همین دیجیکالامگ! (برای کسبوکارها شخصا انتخاب اسامی فارسیِ بامسمی را ترجیح میدهم، مثل بازار، آپارات، دیوار.)
چهارم- اگر هیچ یک از این راهها جواب نداد و هیچ معادل فارسی مناسبی نتوانستیم برای کلمهای پیدا کنیم میتوانیم به همان صورت موجود در زبان مبدا بپذیریم و استفاده کنیم، اما برای هرچه کمتر شدن آسیب و از بین رفتن زبان فارسی اولا این راه باید آخرین انتخاب و آخرین گزینه ما باشد و در ثانی نباید در این امر افراط کرد. چون تعداد کلمات جدید زیاد است و درصد بالایی از آنها اسامی کسبوکار جدید هستند و بهنوعی اسم خاص محسوب میشوند که قابل ترجمه یا معادلسازی نیستند، بهتر از است فقط در مورد اسامی خاص این روش را استفاده کنیم، مثل اینستاگرام یا فیسبوک و ...
تا اینجای کار این چهار راهحل به ذهن من میرسد، اما اگر شما هم پیشنهادی دارید خوشحال میشوم بشنوم.
نکتهای که به نظرم ذکر آن ضروری است این است که همه این موارد، بهویژه مورد دوم، مستلزم این است که ما بهخوبی زبان فارسی را بشناسیم و اشراف و احاطه کامل روی آن داشته باشیم. منظورم از ما، یک سری افراد خاص یا قشر نخبه و فرهیخته نیست، که در سازمانی دور هم بنشینند و واژه بسازند و به مردم ابلاغ کنند تا بهکار گرفته شود. خیر، این روش پاسخگو نیست، همانطور که این سالها نبوده. منظورم از ما تمام تک تک افراد فارسیزبان است. همه ما نیاز داریم که زبان سعدی و حافظ را بهتر و بیشتر بخوانیم و بهکار ببریم تا بتوانیم به نحو احسن آن را حفظ کنیم. و این امر تا وقتی بهکارگیری همین تعداد محدود واژه آشنا نیز پر از هکسره و غلط املایی است محقق نخواهد شد! بگذریم که ابداع واژههای جدید ذهنی خلاق و منحصربهفرد میخواهد که آن هم از طریق مطالعه بیشتر و عمیقتر حاصل میشود.
از آنجا که در سالهای اخیر، ورود کلمات و آسیب به زبان فارسی بیشتر از سوی کسبوکارهای نو مشاهده میشود و این وضعیت کاملا از حالت طبیعی و متعادل خارج شده، توصیهای دوستانه دارم به همه کسانی که مسئولیت ساخت یه محصول یا ارائه یک خدمت جدید را به عهده میگیرند:
همانطور که در انتخاب برنامهنویس، گرافیست، حسابدار و کارشناس فروش دقت لازم را به خرج میدهید و بهترین و زبدهترین افراد را بهکار میگیرید، کمی هم در انتخاب متخصص محتوا وسواس به خرج دهید و محتوای متنی و زبان فارسی را جدی بگیرید. کارشناس محتوا را به ترجمه و سئو و تولید محتوای صوتی و تصویری تقلیل ندهید. یک کارشناس محتوای (فارسی) خوب اول از همه باید به زبان فارسی مسلط باشد و از خلاقیت و هوش بالایی نیز برخوردار باشد.