ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه احدی
فاطمه احدی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

تجربیات دوران کودکی ما چگونه بر زندگی ما تأثیر می گذارد؟


تأثیر فکری زیگموند فروید بر زندگی ما بسیار زیاد است ، اگرچه ما آن را در زندگی روزمره درک نمی کنیم. بسیاری از آنچه ما امروزه طبیعی می دانیم از ایده هایی ناشی می شود که در زمان فروید "بحث برانگیز" تلقی می شد. امروز ، ما حتی بحث نمی کنیم که آیا تجربیات دوران کودکی می تواند در طول زندگی فرد تأثیر بگذارد یا خیر. در واقع ، والدین امروزی مانند هلیکوپتر روی سر خود می چرخند تا فرزندان خود را از همه آسیب های احتمالی محافظت کنند و سعی می کنند فرزندان خود را از مشکلات احتمالی آینده محافظت کنند. از سوی دیگر ، بسیاری از مردم برای درک وضعیت فعلی خود به تجربیات گذشته خود نگاه می کنند و منبع مشکل را در آنجا جستجو می کنند.

البته می توان مثال های مثبت و منفی مانند این ها را افزایش داد. با این حال ، نکته ای وجود دارد که اخیراً توجه من را به خود جلب کرده است. افرادی که برای درمان و سوال از من مشورت می کنند ، در مقایسه با وضعیت فعلی و فعلی که ما آن را "اینجا و اکنون" تعریف می کنیم ، بیش از حد بر تجربیات گذشته خود تمرکز می کنند. بسیاری حتی ادعا می کنند که منبع مشکل فعلی خود را یافته اند. از آنجا که آنها نقطه اصلی مشکلات خود را یافته اند ، می خواهند این وضعیت را مطالعه کرده و با حل آن تسکین روانی را تجربه کنند. البته ، من به عنوان یک روانشناس ، هرگز از تجربیات دوران کودکی چشم پوشی نمی کنم. شرایطی که ما در آن زندگی می کنیم تأثیر باور نکردنی بر شخصیت ما دارد. این فقط تجربه ما نیست ؛ حتی جغرافیا ، خانواده ، فرهنگ ، محله ، دین و محیط سیاسی که ما در آن متولد شده ایم در شکل گیری شخصیت ما بسیار مثر است. زیرا وقتی کودک هستیم ، نمی توانیم بحث های بزرگسالان را در سطح فکری به چالش بکشیم و معمولاً آنچه را که به ما داده می شود بدون فیلتر تردید می گیریم. اگر کسی با ما طوری رفتار کند که انگار بی ارزش هستیم ، می توانیم به سادگی نتیجه بگیریم که واقعاً بی ارزش هستیم. با بررسی رفتار مادران و پدرانمان نسبت به یکدیگر ، می توانیم در مورد نقش های زن و مرد و نحوه رابطه باید نتیجه گیری کنیم. در نتیجه این استنباط ها ، ما ممکن است مشکلات زیادی را در روابط فعلی خود تجربه کنیم و منبع آن را به درستی به تجربیات گذشته خود نسبت می دهیم.

بله ، همه اینها درست است. با این حال ، ما یک نکته مهم را در اینجا از دست می دهیم. این جایی است که ما در اینجا و اکنون زندگی می کنیم. البته صحبت در مورد تجربیات گذشته و یافتن منبع مشکل اطلاعات ارزشمندی را برای ما به همراه خواهد داشت ، اما برای تغییر و پیشرفت فقط شناسایی منبع مشکل کافی نیست ، لازم است آثار آن را از بین ببریم. شاید ما نتوانیم گذشته را تغییر دهیم ، اما می توانیم آن را متفاوت تفسیر کنیم. شاید آنچه ما پشت سر گذاشتیم ثابت بماند ، اما ما می توانیم داستان را در بزرگسالان بازنویسی کنیم. اما مهمتر از آن ، اگر در حال حاضر بدون توجه به گذشته قدم هایی را برای تغییر امور برداریم ، شاید بتوانیم مشکلات خود را حتی بدون لمس گذشته حذف کنیم. تغییر رفتارهای ناکارآمد فعلی ما می تواند اثرات گذشته را در یک لحظه از بین ببرد.

نکته خطرناک در مورد تمرکز بر گذشته این است که قدرت تغییر را از ما می گیرد و به عوامل و شرایط خارجی می دهد. به عبارت دیگر ، اگر انسان و روانشناسی او را مانند برگ درمانده ای بدانیم که تحت تأثیر شرایط محیطی قرار گرفته و از جایی به مکان دیگر دمیده شده است ، می توان نتیجه گرفت که تجربیات گذشته تأثیر دائمی و تغییر ناپذیری بر ما داشته است. به عنوان مثال ، جملاتی که اغلب می شنوم: "به خاطر خدا ، چگونه کسی که از این موارد عبور می کند می تواند برود و رابطه برقرار کند؟" ، "کسی که عاشق چیزی است که خانواده اش دوست ندارند؟" ، "چرا شخص دیگری به من بگو که حتی پدرم یکبار نگفت دوستت دارم؟ ". چنین افکاری می تواند ما را فلج کند. زیرا باعث می شود ما شخصیت خود را به عنوان یک ساختار ثابت و بدون تغییر درک کنیم. با این حال ، شخصیت یک ساختار متغیر ، سیال و تنها نسبتاً پایدار است. نگاه ما به زندگی ، فلسفه فردی و رفتارهای ما هر روز ، هر ساعت و هر لحظه تغییراتی در شخصیت ما ایجاد می کند.

به همین دلیل ، شما باید گذشته را به عنوان یک ماجراجویی در زندگی ببینید که بر روانشناسی انسان تأثیر مطلق و تزلزل ناپذیر دارد ، و نه به عنوان هیولایی که فقط به چند نفر از افراد خوش شانس لبخند می زند ، بلکه به عنوان یک ماجراجویی در زندگی است که می تواند تأثیرات شما را تغییر دهد. وضعیت فعلی. آن وقت است که خواهید دید که قوانین گذشته شما می توانند شکسته شوند ، رفتار شما تغییر می کند و مشکلات سالهای اول زندگی شما لزوماً مانند یک روح پیگیر شما نیستند.

رویدادهایی که برای ما اتفاق می افتد و تحت کنترل ما نیستند ما را نمی سازند ، ما تصمیم می گیریم که هستیم و خواهیم بود. تا زمانی که بتوانیم شرایط را به خوبی تجزیه و تحلیل کرده و حرکت های درستی انجام دهیم.

تجربیات دوران کودکیروانپزشکیکودکیپزشکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید