مهسا راد
مهسا راد
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

چگونگی ایجاد تعادل در زندگی: 8 روش برای رسیدن به آرامشی پایدار

ایجاد تعادل در زندگی
ایجاد تعادل در زندگی
توماس مرتون: "خوشبختی فقط شوروشوق نیست، بلکه به تعادل، نظم، ریتم و هماهنگی هم مربوط می‌شود."

من متولد مهرماه هستم و نشان صورت فلکی‌ام یک ترازو است که تعادل را نشان می‌دهد. مطمئن نیستم که نشان ماه تولدم چقدر در داشتن یک زندگی متعادل نقش دارد، اما می‌دانم که هر چه احساس تعادل بیشتری داشته باشم، احساس آزادیم هم بیشتری می‌شود.

بنا به نوع شغلی که دارم اغلب باید راه‌حل‌های متفاوتی را برای حل مسائل به کار ببرم، همین موضوع باعث شده متوجه شوم چیزی که برای بعضی افراد و مسائل کار می‌کند و لزوماً برای دیگران کار نمی‌کند. این موضوع توی داشتن زندگی متعادل در تصوری که افراد نسبت به تعادل در زندگی دارند خودش را نشان می‌دهد. تصور افراد از زندگی متعادل با هم متفاوت است و هر کس دید خواص خودش را به این موضوع دارد.

من در این مطلب قصد دارم تنها چند توصیه برای به تعادل رسیدن زندگی در بخش‌هایی را بهتان بگم.

برای شروع: متعادل بودن به چه معناست؟

از نظر من، متعادل بودن یعنی شما بر اجزای مختلف زندگی‌تان کنترل دارید و حس نمی‌کنید که قلب یا ذهنتان به‌شدت به‌طرف چیزی کشیده می‌شود. زیبایی متعادل بودن به آرامش، ثبات، اشتیاق و هوشیاری‌ای است که اغلب احساس می‌کنید.

چطور می‌خواهید به تعادل برسید؟

عناصری در زندگی هستند که به تعادل بیشتری نیاز دارند، این‌ها را می‌شود به دو دستۀ داخلی و خارجی تقسیم کرد. اغلب اوقات، افراد روی یکی از آن‌ها بیشتر از دیگری تمرکز می‌کنن. برای مثال، ممکنه فردی متوجه شود که روی چیزهای بیرونی تمرکز بیشتری دارد، چیزهایی مثل کار، روابط اجتماعی و فعالیت، در مقابل به آنچه که درون قلب و ذهنش می‌گذرد کمتر توجه می‌کند.

از طرفی، ممکنه فردی متوجه شود که زمان زیادی را صرف تفکر در خویشتن می‌کند که گاهی تجربۀ خود زندگی‌کردن را از دست می‌دهد. بعضی افراد بین این دو گزینۀ درونی و بیرونی نسبتاً متعادل هستند، بااین‌حال ممکنه بخوان بعضی از عناصر خاصِ هر دسته را متعادل‌تر کنند.

من یک طرح کلی ایجاد کردم تا به درک بهتر مؤلفه‌های مفید هر دو گزینه کمک کنه.

بخش‌های درونی زندگی: ذهن، قلب و سلامتی

  • ذهن: به چالش کشیدن خود از نظر فکری در مقابل ایجاد فرصت‌هایی برای استراحت ذهن
  • قلب: عشق دادن در مقابل مورد محبت قرارگرفتن
  • سلامتی: خوردن، نوشیدن، ورزش مناسب در مقابل استراحت کردن و غذاهای خوشمزۀ بیشتری خوردن

بخش‌های بیرونی‌تر زندگی: کار، اجتماع، خانواده و تفریح

  • کار: فشار آوردن به خود برای رسیدن به اهداف در مقابل بی‌اهمیت بودن به جزئیات و لذت‌بردن از لحظات
  • اجتماع: برآورده کردن خواسته‌های اجتماعی در مقابل وقت‌گذاشتن برای خودتان
  • خانواده: انجام مسئولیت‌های خانوادگی در مقابل ایجاد مرزگذاری سالم و آگاهانه
  • سرگرمی: اختصاص دادن زمان برای کارهایی که از انجامشان لذت می‌برید در مقابل اطمینان از اینکه در انجام آن‌ها زیاده‌روی نمی‌کنید

اگر هرکدام از بخش‌های این دو گروه به‌افراط کشیده شوند با وجود مثبت‌بودن ذاتشان، باز هم ممکنه به شما آسیب برسند. بسیار مهمه که این موارد را چک کنید تا متوجه بشوید در زندگی تعادل را حفظ کردید یا نه.

تعادل یک حالت ذهنی است که خودتان به وجود میاورید، اگر احساس می‌کنید به یک طرف کشیده شدید و از این بابت ناراحت هستید، شاید رعایت این مراحل در هماهنگ کردن زندگی‌تان مؤثر باشند:

1. تأیید و تصدیق

کمی وقت بگذارید و زندگی، وضعیت ذهنی و احساستان را به‌دقت بررسی کنید. با خودتان صادق باشید و به بخش‌هایی از زندگی که از آن‌ها غافل شدید توجه کنید.

2. بررسی کردن

توجه داشته باشید که آیا بیشتر به سمت موارد درونی تمایل دارید یا بیرونی، یا اینکه در هر دسته موردی هست که مایلید تعادل بیشتری برایش رعایت کنید یا نه؟

3. چرخ زندگی

تست چرخ زندگی را انجام بدین تا نقاطی از زندگی‌تان را که به آن‌ها بی‌توجه بودید را پیدا کنید و برای هدف‌گذاری از آن استفاده کنید.

4. هدف‌گذاری

یک نگاه کلی به این قضیه کمکتان می‌کند تا تصمیم بگیرید به چه روشی می‌خواهید تعادل را در زندگی‌تان به وجود بیاورید و حفظ کنید.

5. برنامه‌ریزی وظایف

فهرستی از انجام وظایف روزانه، هفتگی و ماهانه برای رسیدن به هر یک از این اهداف، تهیه کنید. درگذشته چه چیزی را امتحان کردید؟ چه‌کار متفاوتی می‌توانید انجام بدید؟

6. خوب قضاوت کردن

مهم‌ترین کاری که توی گذشته انجام دادید چیست؟ چطور روی هدفتان متمرکز ماندید؟ چطور با ترس‌، تردید، اضطراب‌، نگرانی‌ و منفی‌بافی‌های‌تان کنار آمدین؟ اگر بفهمید باوجود این ویژگی‌ها باز هم توانستید به هدفتان برسید چه احساسی بهتان دست می‌دهد؟

7. آماده‌کردن

"گزینه" درونیِ شما که نمی‌گذارد پایبند برنامه‌های‌تان باشید کدام است؟ ترس، نگرانی، شک، منفی‌بافی؛ آیا می‌توانید به خودتان چیزی بگید که از مسیر درست خارجتان کند؟ مثلاً بگید: "فقط یک لقمه دیگه می‌خورم، از فردا حواسم به غذا خوردنم هست." فهرستی از این عبارات تهیه کنید.

8. قوی شدن

چه چیزهایی را از شکست‌هایی که خوردید به‌خاطر می‌سپارید؟ چه چیزهایی می‌توانید دربارۀ آن بخش خودتخریبی‌تان که باعث شکستتان‌ می‌شود، بگویید؟

بهتر است با خودتان مهربان باشید. اگر در ایجاد تعادل نسبت به خودتان بی‌عاطفه باشید، ایجاد تعادل، باز هم احساس خوبی بهتان نمی‌دهد!

9. برقراری ارتباط

آیا شخص یا روشی وجود دارد که بتوانید از آن برای دلگرمی، سخت‌کوشی و تمرکز در دورانی که در حال برگرداندن تعادل هستید، استفاده کنید؟ من به‌شدت توصیه می‌کنم که فرایند درونی‌تان را با شخص قابل اعتمادی مطرح کنید. شخصی را پیدا کنید که بتواند در به چالش کشیدن تصاویر ذهنی درونی کمکتان کرده و دستاوردهای کوچکتان را تحسین کنه.

غلبه بر الگوهای همیشگی و ایجاد الگوهای جدید مانند رسیدن به هر هدفی در زندگی، به زمان و تلاش نیاز دارد. اگر سه ماه تمام در مسیر این فرایند استوار بمانید، شانس خوبی برای ایجاد عادات جدید و لذت‌بردن از یک زندگی متعادل‌تر در آینده را خواهید داشت.

اگر علاوه بر تعادل دنبال راهی برای رسیدن به آرامش درونی هستین مقاله چگونه به آرامش درونی‌ برسیم را از دست ندهید.
تعادلآرامشزندگی متعادلزندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید