
اگر حق انتخاب وجود داشت اکثر ما انتخاب میکردیم که همیشه از خوشبختی زیاد سرمست بشیم ...بودن درچنین موقعیتی امتیزهای خاص خودرا دارد.داشتن احساس مثبت باکمتر شدن احتمال ابتلا به بیماری های روانی مانند اظطراب ..اقسردگی و اختلال شخیت مرزی رابطه دارد ..
احساس مثبت همچنین مارا به سمت موفقیت راهمایی میکنند ...اما ممکن است شکل های غلطی از شادی را تجربه کنیم و راه خودرا به سمت یافتن شادی در زمان و مکان نادرست ادامه دهیم
وقتی ما به صورت غیرطبیعی خوشحال هستیم سعی میکنیم خطرات و تهدیدهی مهم را نادیده بگیریم ..این خیلی غیرواقع بینانه نیست ک بگوییم بیش از اندازه خوشحالبودن میتواند شمارا به کشتن بدهد !
رفتارهایی مثل بیش از حد نوشیدن ..پرخوری ...استفاده از مواد مخدر ....زیاده روی در رفتار های هیجانی و غیرمنطقی میتواد علامتی از شیدایی که از نشانه های خطرناک یک بیماری روانی است باشد... افرادی که بیش از حد و با مقدار بالا خوشحال هستند برخی اوقات رفتارهایی از خود بروز میدهند که غیرقابل انعطاف هست ...علت این است که حالت خلقی ما روی چگونگی پردازش اطلاعات در مغز تاثیر میگذارد ... وقتی که زندگی به خوشی و خوبی پیش میرود و ما احساس خیلی خوبی داریمو محیط اطرافمان امن و اشنا هست ما تمایل پیدامیکنیم که در مورد هرچیز چالش برانگیزی خیلی فکر نکنیم ..که این موضوع علت اینکه چرا افراد با درجه بالای خوشحالی نسبت به کسانی که به طور متعاددل دارای افکار مثبت گرایانه هستند خلاقیت کمتری از خود نشن میدهند را توجیه میکند ...
نه اینکه بخوهم شاد بودن را کلیشه ای کنم اما کسانی که همیشه در حالت همه چیز عالی هست قرار دارند بیشتر ممکن است که نتیجه گیری های انی کنند و دچار کلیشه ها بشوند خوشحال بودن باعث در نظر گرفتن اطلاعات سطحی میشود و جزیییاتی که در ادامه نمایان میشوند را نادیده میگیرد یا ک.چک میشمارد ....این باعث به وجود امدن اثر هاله ای میشود که در ان ما فکر میکنیم ادمی که اخیرا در یک مهمانی با او اشنا شدیم ادم خوب و مهربانی ست فقط به این دلیل که خوشتیپ هست و جوک بامزه تعریف میکند ...یا خیال میکنیم مردهای خوشتیپ سن بالا با کت شلوار شیک مشکی با یک سامسونت و عینک روی چشم باهوس و قابل اعتماد تر از دختر مو بلووند بیست و دو ساله ای که شلوارک صورتی جیغ میپوشد
احساسات به اصطلاح منفی ما باعث میشوند که فریند شناختی اهسته تر و قالا اطمینان تر صورت گیرد ...ماکمتر روی نتیجه گیری هایز انی حساب میکنیم و جزییت و عمیق تر را بیشتر مورد توجه قرار میدهیم ...برای شما جالب نیست که بیشتر کاراگاهان در فیلم ها بدخلق اند؟
احساسات منفی خواهان یک طرز فکر دقیق و سازش یافته تر از ما هستند که در نهایت باعث میشوند حقایق را در شکلی خلاقانه تر و تازه تر ببینیم .. این وقتی اتفاق می افتد که ما کمی نگران و بیمناک هستیم و بیشتر به حقاییق عمقی تر تمرکز کرده ایم ....در حالی که رفقای خیلی خوشحال ما جواب های اسان را باور و بهلبخند های دروغین اعتماد میکنند ......از این رو ادمی که زیادی خوشحال هست مدام به بی خیالیمیزند و بدون احتیاط به جلو میرود
نکته متناقض راجع به خوشحالی این هست که اصرار بر شاد بودن انتظاری را در فرد به وجود می اورد که اثباتی است بر این جمله ... انتظار .. رنجشی است که منتظر بهدوقوع پیوستن است ... دلیل اینکه تعطیلات اخر هفته نا امید کننده هستند هم همین موضوع هست ....نتظارات ما انقذر بالا میرود که سرخورده شدن اجتناب ناپذیر میشود
دنبال کردن خوشحالی بی منطق باعث انزوا نیز میشود .. دریک پژوهش افراد هرچه در اهداف و کارهای خود به شاد بودن تاکید میکردند به همان نسبت در خود ارزیابی هایشان در فعالیت های روزانه خودرا تنهاتر احساس میکردند ...تمام این مکانسم های سازشی از راحت نبودن با احساسات منفی و عدم تمایل ما برای رو در رو شدن با هرانچه که با قسمت تاریک ما در ارتباط است نشات میگیرد ...درسته که همیشه غوطه ور بودن در احساسات منفی قطعا ناسالم هست
اما تجربه کردن احساسات منفی نظیر ... غم ...عصبانیت ...احساس... گناهی.. ترس ... به ما در استدلال کردن کمک میکنند ...حافظه را ارتقا میبخشند(.. یک پژوهش نشان میدهد خریداران جزییات ببیشتری از فضای داخلی یک مغازه در روزهای سرد و غمگین نسبت به روزهای افتابی و گرم به خاطر می اورند )پشتکار را افزایش میدهند...(شما وقتی احساس خیلی خوبی داری نمیتونی به خودت زیاد فشار بیاری و پیشرفت کنی) ...
ادب و درک افراد رو بالا میبرد .....روحیه بخشندگی و دستو دلبازی را در افراد بیشتر میکند ....و ماراکمتر در معرض تایید های سوگیری شده قرار میدهند....
این دو تا عکس واس یه روز گرمو لذت بخش ...خوردن چای سبز با خرما و کشمشو نور افتاب اسمون ابی و برگای سبز درخت های حیاط ...هست که البته غرق در افکار و نگرانی ها بودم دنبال راه حل ..... و ابته نفس های عمیق برای اروم کردن خودم ...