من و شما با شعر فارسی و احتمالا عربی آشناییم. حتما میدانیم چطور باید یک شعر انگلیسی و فرانسوی را خواند تا موزون بودنش کشف شود و شاید گوته و شکسپیر خواندن را تجربه کرده ایم اما شعر ژاپن درست به اندازه زیباییاش مهجور مانده. کتاب "سفارت ژاپن به خانه من منتقل شد" گزیده ترجمه ایست از معروفترین نوع شعر ژاپن: هایکو.
همان که نه وزن دارد و نه قافیه. همان که کوتاه است و هفده هجایی و چقدر فرهنگ ژاپن توی شعرش پیداست. شبیه انیمه هایش. پر از عطر هلو و شکوفه گیلاس و نارنجی بودن خرمالو. پر از زنان سختکوش، با گیسوی تافته
پر از باران تابستان
و نشاندهنده رنجی که مستکبران به مردم این کشور وارد کرده اند
بوی دریا و چای میدهد این شعر.
منتخبهایم:
شبنمی بر شکوفه،
آسمان
بر گلبرگ
***
آفتاب زمستانه،
رهگذری زن،
با سایه مردانه
***
ساعت چای،
سراسر آسمان
ابرهای نعلبکی شکل
***
زمستانی سنگین،
ستونی از کتاب
بلند و بلندتر
***
بزرگراه...
حتی برگهای پاییزی
تندتر میریزند
***
گل یخ
در دفتر باغبان
آخرین نقاشی
***
کیک گیلاس
از یاد میبری کلمات را
**
بیلی خیس،
پیش از بخششاش به دیگری
میچسبد به آن بذر ذرت
***
شامگاه زمستانی،
گرمای نفس فرزندم
***
بحثی تند
بین برگهای ریواس،
سایههایشان ساکت
***
شلوارهای تابستانه،
ده روز مرخصی
در جیبهاشان
***
وقفهای ابرها
شوق شنیدن ناقوس کلیسا
***
روز شستشو
طنابهای رخت
شبیه رنگین کمان
***
سپیدهدم،
به ناگاه پر شد خانه
از پنحره
***
دریاچهی خشک...
شستم دستهایم را
در شن
***
جیپیاس خراب
بالای جادهای خلوت
کشیده میشویم سمت ماه
***
پنهان میکنیم
باران پاییزی را در بطریها
برای نوشیدن، ماهها بعد
***
حس شوک الکتریکی
از لمس گلهای زرد کاکتوس
***
سایهی پسرک
پرت شده میان آدم بزرگها،
غروب آفتاب
***
نمیتواند جلو بزند
اسب روی چرخ و فلک
***
بررسی پاسپورت،
سایهای آهسته
رد میشود از خط مرزی
***
غرش رعد...
ادامه دارد در سکوت
صحبت دو ناشنوا
***
باد پاییزی،
برگهای خشک کاج
در کتری
***
سایهها،
مرد سیاه پوست
مرد سفید پوست
بهمن ۱۴۰۱