فاطمه گنابادی
فاطمه گنابادی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

قبل از اینکه دیر بشه


راستش خیلی وقت بود که دنبال موضوعی بودم تا اولین پستمو تو ویرگول منتشر کنم که خوشبختانه یا بدبختانه با این موضوع شروع کردم و هدف اصلیم از این نوشته فقط و فقط جلوگیری از یه حسرت بزرگه!!!!

چند وقتی بود که یکی از عزیزای زندگیم درگیر بیماری شده بود، اوایل همه چی عادی به نظر می‌رسید؛ اما رفته رفته حالش بدتر شد تا اینکه یه روز ....

درسته دیگه راحت خوابید و هیچ وقت بیدار نشد. این اتفاق فقط 2 روز زودتر از زمانی که من قرار بود به ملاقاتیش برم، افتاد؛ و همین باعث شد که من بمونم با یه حسرت بزرگ که چرا زودتر از اینکه دیر بشه، به عیادتش نرفتم و انقد خودمو درگیر کارهای روزمره کردم که آخرش...

به خاطر همین تصمیم گرفتم که این موضوعو پستش کنم تا اگه خدایی نکرده شما هم مثل من کسی از اطرافیانتون درگیر بیماری شده و حالش خوب نیس، ملاقات و عیادتشون رو از اولویتای زندگیتون قرار بدید، تا مثل من با حسرت بعدش دست و پنجه نرم نکنید و یادمون باشه که خیییییلی زودتر از اونی که فکرشو می‌کنیم دیر میشه.

یاد این مصرع افتادم که میگه:

سخت است که دیدار برود تا به قیامت

دلم نمی‌خواد اولین پست ویرگولم یه پست منفی باشه، به خاطر همین بیشتر از این ادامه نمیدم ؛)

به امید روزی که همه مریضا سلامتیشونو پس بگیرن و حالشون خوب بشه :)

حسرتبیماریعیادت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید