روزهای عجیب و جدیدِ قرنطینه.روزهایی که باید بمانی در خانه.البته مایی که میتوانیم بمانیم...
خوب این کمترین کاریست که کرده ایم تو این مدت.
اینکه موندیم و جایی نرفتیم و کاری نکردیم و تفریحی نداشتیم و سعی کردیم همه چیز را خونگی کنیم.
ورزش تو خونه،کار تو خونه، بازی تو خونه، تفریح تو خونه و کارایی که هیچ وقت تو خونه نکرده بودیم رو انجام دادیم.
ولی از دیروز واقعاً سخت تر شده انگار برام.یه جوری انگار ظرفیتم تموم شده.دارم دنبال راه های جدید میگردم، امروز یکی دوتاشوامتحان کردم.
داشتم فکر میکردم بدترین و سخت ترین شکنجه ی آدم اینه که مجبور باشه یه جا بمونه و انتخابی نداشته باشه.ناشکری نمیکنم چون مندر عین اینکه مجبورم تو خونه بمونم ولی کلی امکانات دارم که میتونم ازشون استفاده کنم و کلی انتخابهای دیگه دارم تو همین شرایطسخت.
یه روز از همون روزهای اول یه دوستی گفت من الان حال زندانی ها رو درک میکنم .... من خیلی تعجب کردم چون اون زندانی هاهیچکدوم از کارایی که ما میتونیم تو این شرایط انجام بدیم رو نمیتونن انجام بدن چطور میگی حالشون رو درک میکنی ؟؟
ما اینقدر به اتفاقات ساده ی زندگی عادت کردیم که نمیبینیمشون.
مثل اینکه میتونیم تو خونه لباسی که دوست داریم رو بپوشیم و موزیکی که دوست داریم بشنویم و غذایی که دوست داریم رو بپزیم،سرجای خودمون بخوابیم ، با گوشیمون هرچی دوست داریم سرچکنیم و خیلی کارای دیگه...که حتی به چشممون هم نمیان.
میدونی این چیزا بدیهی هستن...
هرچند اینا حقوق اولیه زندگی هستن ولی هیچوقت قابل مقایسه با وضع یه زندانی نیستن ،پس ما زندانی نیستیم.
بگذریم؛شما چیکار میکنید تو این روزهای قرنطینه که البته اگه مجبور نباشید سرِ کار برید! !؟
اگه سر کار میرید برای سلامتیتون دعا میکنم و امیدوارم کرونا نگیرید و در راه ِ تامین خودتون و خانواده تون سالم بمونید.